حسین قربانی
حسین قربانی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

خاطرات کرونا - (امیدوارم) قسمت پایانی

زنده‌ام؟ بله و خدا را شکر. برعکس روز شنبه (یک هفته بعد از شروع علائم) که حالم بد شد و نفس تنگی گرفته بودم و آخر شب با حال خراب به خواب رفتم. صبح روز بعد حالم خیلی هم خوب شده بود. سرفه به شدت کم و نفس تنگه تقریباً رفع شده بود. در طول هفته دوم تقریباً بویایی‌ام برگشت و در خانه ماندم و اتفاق خاصی هم نیفتاد. برای همین این روزها را مثل چهار قسمت قبلی جدا جدا ننوشته‌ام. کلیتش این است که حالم رو به بهبود رفت.

اما در این بیشتر از دو هفته‌ای که درگیر کرونا بودم، چیزهایی به چشمم آمد که شاید اینجا مطرح کردنش خوب باشد. نکاتی که شاید دیگرانی هم نظر باشند و شاید هم برعکس.

از روز اولی که درگیر بیماری بودم، دوست نداشتم به دکتر مراجعه کنم. به چند دلیل این کار را کردم که در ادامه ذکر می‌کنم اما مقصود من از نوشتن این موضوع، تشویق خود درمانی نیست. به هزار دلیل خود درمانی می‌تواند مضراتی داشته باشد که گاهی غیرقابل جبران و غیر قابل برگشت است. پس اصلاً توصیه نمی‌کنم. در مورد کرونا و شرایط حساس کنونی، توجه شما را به این نکات جلب می‌کنم تا دلایل خودرمانی خودم را هم توضیح دهم.

1- در بیشتر توصیه‌های پزشکی و در ایام کرونا، اولین نکته این است که در محل‌های شلوغ تجمع نکنیم. برای هر چیز کوچک به مراکز درمانی مراجعه نکنیم. اگر احساس سرماخوردگی داریم با فرض کرونا، خودمان و وسایلی که از آنها استفاده می‌کنیم را قرنطینه کنیم. (من اتاقتم را جدا کردم و سعی کردم از ظروف مختص خودم استفاده کنم) برای همین در قدم اول سعی کردم از مراجعه به پزشک خودداری کنم، چرا که تنها یک گلو درد ساده داشتم و اصلاً گمان نمی‌کردم کرونا باشد.

2- مراجعه به دکتر البته شرایطی هم دارد. وقتی مجبور شدم به دکتر مراجعه کنم، متاسفانه دکتر برای بنده آنتی بیوتیک تجویز کرد. ما مرده شما زنده، در یک کشور درست و حسابی به این راحتی به آنتی‌بیوتیک پناه نمی‌برند. برای هر چیزی آنتی بیوتیک تجویز نمی‌شود. علاوه بر اینکه در قسمت دوم از پشیمانی مراجعه به دکتر هم گفتم.

3- دو بار به پزشک مراجعه کردم و هر دو بار دکتر گفت که به خانه بروم و مایعات زیاد مصرف کنم و اگر حالم بد شد، برگردم. همچین هم سر خود در خانه نماندم. این طور هم نیست که شما بروی دکتر و شرایط استانداردی وجود داشته باشد. بندگان خدا به زبان آمده‌اند که ایهاالناس رعایت کنید که تخت خالی نداریم. زیر ساخت قوی نداریم، پرسنل کافی نداریم و الی آخر. به من که رسماً گفت وقتی روی پای خودت بند هستی، عملاً حتی کیت آزمایش را برایت مصرف نمی‌کنیم. نداریم که مصرف کنیم. در مورد دلایلش می‌شود کلی شرح نوشت که از حوصله این بحث خارج است.

4- در مراجعه به پزشک (حداقل آنهایی که من ملاقات کردم) هیچ قطعیتی در گفتارشان وجود نداشت. صرف اینکه سرفه می‌کنم یعنی علائم دارم. علائم بیماری متنوع است و از این جهت عدم قطعیتی در گفتار اطبا وجود دارد که انگار کماکان بیماری برایشان ناشناخته است. به نظرم همین عدم قطعیت را هم باید به عنوان مراجعه کننده داشته باشیم. من اصلاً احتمال نمی‌دادم علائم من ناشی از کرونا باشد. چون سبک بود و اگر زور محل کار نبود، احتمالاً هیچ وقت هم به آزمایشگاه مراجعه نمی‌کردم و خودم شخصاً منشا برکات کرونایی می‌شدم.

5- در این مدت سعی کردم به اعضای خانواده نگویم که مبتلا به کرونا شده‌ام. دور هستیم و کاری هم از دستشان ساخته نیست جز غصه خوردن ولی همکاران و دوستانی که در جریان بودند. خیلی به من لطف داشتند. در طول مدت بیماری، همکاران و دوستانم با من تماس می‌گرفتند و حالم را می‌پرسیدند و چقدر از این موضوع خوشحال می‌شدم. برای من به شدت خوشحال کننده و روحیه دهنده بود.

6- مهمترین همراهی در این مدت، برای من واحد ایمنی شرکت بود. کسی که از ابتدای شروع علائم با او مشورت کردم و انصافاً راهنمایی کرد. اگر چنین مشورتی نبود، من حتماً سر کار می‌رفتم. واقعاً کسی من را می‌دید متوجه نمی‌شد که کرونا دارم، این موضوع نه تنها برای همکارانم خطرناک بود، چه بسا برای عزیزانم هم که با آنها ارتباط داشتم، خطر آفرین می‌شد. جای تشکر دارد.

7- در نهایت به نظر می‌رسد کرونا برای هر کسی شرایط و علائم متفاوتی را ایجاد می‌کند. شاید برای من زیاد خطرناک نبود، اما برای کسی که از من کرونا بگیرد، این بیماری کشنده باشد. حداقل کاری هم که می‌شود انجام داد، همین رعایت پروتکل‌های بهداشتی. حداقل در این کشور رعایت قرنطینه و گاهی پروتکل‌ها کار سختی است، اما بهتر است که تا جای ممکن (تا آنجایی که دستمان می‌رسد) حواسمان به همدیگر باشد.

در نهایت برای شما آرزوی سلامتی می‌کنم. امیدوارم هیچ وقت مجبور به تحمل چنین بیماری نباشید و آرزو دارم زودتر این دوران تمام شود و روزهایی برسد که بتوانیم همدیگر را در آغوش کشیم.

facebook.com/FreeHugsLincoln/روزهای دوست داشتنی. عکس از
facebook.com/FreeHugsLincoln/روزهای دوست داشتنی. عکس از




تا یادم نرفته بگویم که فردا دوباره باید تست کرونا بدهم تا مطمئن شویم که ویروس رهایمان کرده. امیدوارم این آخرین یادداشت من در مورد کرونا باشد و جواب تست فردا هم منفی باشد و مثل بچه آدم به زندگی عادی برگردم.

قسمتهای منتشر شده:

قسمت اول - شروع علائم و خود درمانی

قسمت دوم - من تست نمی‌دهم

قسمت سوم - نتیجه تست کرونا: مثبت

قسمت چهارم - خوشحالی قبل از مرگ!

قسمت پنجم - (امیدوارم) قسمت پایانی

کروناcovid
یک آدم معمولی و کنجکاو، همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید