بیا رو راست باشیم، همیشه حالمون خوب نیست، همیشه یه دردی، یه مرگی، یه چیزی هست که نذاره حالت خوب بمونه و اذیتت کنه. به نظرم تا یه حدیش درسته، تا یه حدیش معقوله، تا یه حدیش طبیعیه ولی خدا پدرت رو بیامرزه، ما کی به حدش قانع بودیم که این بار دومش باشه. تا شور یه چیز رو در نیاریم ول نمیکنیم که. فیالمثل همین خودِ بنده، یه شیر پاک خوردهای یه جا گفت: تو خوب نقد میکنیها! از اون به بعد اونقدر نقد میکنم که نقددونم در اومده. طرف سلام میکنه من نقدش میکنم.
از بحث اصلی دور نشیم، این زندگی بدبختیهای خودش رو داره ولی همیشه روی دور بدبختی و بدشانسی و درد نیست. اتفاقا او لالوها(خودمونی لابلاها) یه حالهایی هم به آدم میده. مثل یه بخاری وسط سرما، چقدر حال میده؟ برای من خیلی. یه وقتهایی که سعی میکنم حالم خوب باشه و با این دید به موضوع نگاه میکنم. اوضاع خوب میشه، چیزی تغییر نمیکنه ولی اوضاع خوب میشه. انگار همه چیز توی فکر ما است، همه چیز از جمله حالِ خوب.
یه مدتی هر فیلمی میدیدم جز بدبختی و فلاکت و بیچارگی نبود. توی اینستاگرامم هم بهشون عکسالعمل همراه با عصبانیت نشون دادم. اوضاع جامعه هم افتضاح بود که دیگه نگم براتون. این شرایط بود تا یه هفته پیش که خیلی اتفاقی تصمیم گرفتیم با رضا، یه تیم فیلمبینی تشکیل بدیم، هر هفته یه فیلم ببینیم و برای همدیگر نظراتمون رو بفرستیم و در نهایت هم در سایت رضا منتشر کنیم.
اولین فیلم به انتخاب رضا بود، خدایی انتخاب خوبی بود، خدایی از دیدن فیلم لذت بردم و دلم شاد شد، چه فیلمی؟ جزئیات رو ببینید. این فیلمی که با رضا دیدیم مصداق بارز زندگی بود، زندگی همیشه خوب نیست، همیشه رو روال نیست اما بیا از این دید متفاوت هم بهش نگاه کن. دیدی که درد داره اما لذت هم هست، دیدی که بدبختی داره اما خوشبختی هم هست، دیدی که دعوا داره اما دوستی هم هست. دیدی که بدی داره اما خوبی هم هست. در یک کلام مرگ داره، اما زندگی هم هست.
پ.ن: راستی اگه دوست داشتید به ما میتونید بپیوندید و فیلم هفتگی با هم ببینیم. هیچ محدودیتی نیست، چه مکانی و چه زمانی و چه هر چی، والا.