کمپین حمایت از مادران زندانی، که این روزها در فضای مجازی و برخی محافل اجتماعی سر و صدا به پا کرده، بیش از آنکه یک حرکت سازنده و عادلانه باشد، به نظر میرسد نمایشی شعاری و پر از تناقض است. این کمپین با تمرکز صرف بر زنان زندانی که مادر هستند، نه تنها به تبعیض جنسیتی دامن میزند، بلکه تصویری غیرواقعی و اغراقآمیز از زنان بهعنوان موجوداتی مقدس و همیشه معصوم ترسیم میکند—حتی اگر جرمی مرتکب شده باشند. این نگاه یکجانبه نه تنها عدالت را زیر سؤال میبرد، بلکه مردان را به حاشیهای بیاهمیت و گاه حتی بهعنوان "مجرم بالفطره" تقلیل میدهد.
بیایید منطقی نگاه کنیم: چرا فقط مادران زندانی؟ مگر مردان زندانی پدر نیستند؟ مگر آنها هم خانواده و فرزندانی ندارند که از دوریشان رنج بکشند؟ اینطور که پیداست، انگار در این روایت، مردها یا اصلاً وجود خانوادگی ندارند، یا اگر دارند، ارزش توجه و حمایت را ندارند. این تبعیض آشکار، که تحت لوای یک شعار بهظاهر انسانی و احساساتی پنهان شده، چیزی جز تحریف واقعیت و بیعدالتی نیست. زنها اگر جرم کنند، ظاهراً بهخاطر مادر بودنشان باید بخشیده شوند یا مورد ترحم قرار گیرند، اما مردها؟ انگار از همان بدو تولد گناهکارند و هیچ حقی برای خطا یا شانس دوباره ندارند.
این نگاه جنسیتزده نه تنها به زنان آسیب میزند—چون آنها را از مسئولیتپذیری و پاسخگویی به اعمالشان معاف میکند—بلکه به مردان هم ظلم مضاعف روا میدارد. مگر قرار نیست عدالت و انسانیت فارغ از جنسیت باشد؟ چرا باید یک مجرم زن فقط بهخاطر مادر بودنش تقدیس شود، اما یک مجرم مرد که پدر است، صرفاً بهعنوان یک "تهدید" دیده شود؟ این دوگانگی نه تنها مسخره است، بلکه پایههای هرگونه گفتمان منصفانه درباره حقوق انسانها را سست میکند.
در واقع، این کمپینها بیشتر از آنکه به حل مشکلات واقعی زندانیان و خانوادههایشان کمک کنند، به ابزاری برای خودنمایی و جلب توجه تبدیل شدهاند. اگر قرار است حمایتی باشد، چرا فقط برای یک گروه خاص؟ چرا بهجای تمرکز بر جنسیت، به شرایط انسانی همه زندانیان—چه زن و چه مرد—توجه نشود؟ این شعارها نه تنها بیمعنیاند، بلکه با ایجاد شکاف جنسیتی، جامعه را از عدالت واقعی دورتر میکنند. واقعاً وقتش نرسیده که از این نمایشهای توخالی دست بکشیم و بهجای شعار، دنبال راهحلهای عادلانه باشیم؟