شاید شما هم مثل من بارها زمانی که در حال کتاب خواندن ، غذا خوردن ، انجام پروژه ،توی تختخواب قبل از خوابیدن و ،و،و... بودید،با وسوسه چک کردن تلفن همراهتان مواجه شده باشید: حالا برم یه دقیقه اینستاگرام رو چک کنم ،یه وقت ایمیل جدیدی نیومده باشه برام؟ نکنه فلانی توییت جدید پست کرده و من ندیده باشم و....
بعد به خودتان آمده باشد و متوجه شده باشید زمان طولانی ای را با سوشال مدیا گذراندید !
تا حالا به این فکر کردید چه طور این اتفاق می افتد؟
یکبار دیگر به مسئله نگاه می کنیم :اینستاگرام را باز می کنیم ،استوری جدید دوستانمان را چک می کنیم بعد پست های جدید را لایک می کنیم بعد به سراغ صفحه اکسپلور می رویم بعد تلگرام بعد توییتر بعد ایمیل و مجدد اینستاگرام و... و تا زمانی که عامل بیرونی ای نظرمان را به خودش جلب نکند به همین منوال ادامه می دهیم و اگر بلافاصله از ما در مورد احساسمان به آنچه که تجربه کردیم سوال شود خواهیم گفت که احساس خوبی از استفاده آنها نداریم. سوال اینجاست که چرا ما زمان زیادی را صرف کاری می کنیم که نه تنها برایمان مفید نیست بلکه خوشحالمان هم نمی کند؟
یکی از دلایلی که باعث می شود زمان زیادی صرف این برنامه ها کنیم ، از بین رفتن (نشانه توقف) است، چیزی که تا قرن بیستم در همه جا حضور داشت و با تمام کارهای ما عجین بود .قبل از دسترسی همگانی به برق کمبود نور به معنای آن بود که باید به رختخواب بروند و با طلوع خورشید بیدار شوند .کمبود نور نشانه توقف بیداری بود وحالا ما ، انسان قرن بیست و یکمی نشانه توقف را گم کردیم.نشانه توقف علامتی است که به ما هشدار می دهد که زمان جلو رفته است و ما باید کار جدید و متفاوتی انجام بدهیم.
به روزنامه ها فکر کنید،یک جایی به آخر می رسیدند. روزنامه را تا می کردید و کنار می گذاشتید .همینطور کتاب ها،مجلات یا نمایش خانگی بالاخره تمام می شدند و کنار می رفتند تا سری جدید به دستتان برسند .
ولی این روزها از رسانه هایی استفاده میکنیم که پایانی برای انها وجود ندارد.خوراک خبری دائما ادامه داد و همه چیز بی انتهاست :توییتر، فیس بوک، اینستاگرام، پیامک و..... و وقتی همه منابع رو بررسی کردید باز هم می توانید ادامه بدهید.
اما چه چیزی باعث ایجاد این میل به ادامه دادن می شود؟
در سال 1920،بلوما زی گارنیک روانشناس روس ، از تماشای گارسون های یک رستوران متوجه شد که گارسون ها سفارشاتی که قبلاً به انجام رسانده بودند را فراموش میکردند و فقط به سفارشهایی که در حین انجام آنها بودند توجه میکردند، پس از مشاهده این رفتار زیگارنیک مطالعهای را انجام داد. او از شرکت کنندگان در مطالعه خواست تا ۲۰ یا تعداد بیشتری کار مختلف را انجام دهند و در وسط بعضی از کارها آنها را متوقف می کرد. او بعد از آن متوجه شد که مطالعه شوندگان کارهایی که هنوز تمام نکرده بودند را دو برابر بیشتر از کارهایی که تمام کرده بودند به یاد میآوردند. در واقع متوجه شد افراد از اینکه کارهایی را که شروع کردهاند، ناتمام باقی بگذارند متنفرند و اگر کار نیمه تمام بماند ذهن فرد همچنان در گیر کار نیمه تمام است. و به اتمام نرساندن کار تنش اضافه بر فرد وارد می کند.
فکر می کنیم حالا شما هم متوجه شده باشید چرا ما نمی توانیم جلوی اسکرول،کلیک کردن و گشت و گذار در اینترنت را بگیریم ؟ ما با دنیای خارق العاده، جذاب و در عین حال بی پایان نت طرفیم ! در حالیکه ذهن ما تمایل شدیدی به رسیدن به نقطه پایان دارد. پایانی که در ایدئولوژی نت جایگاهی ندارد.در واقع شرکت های فناوری و بازاریابانشان، تیم هایی از محققین و مهندسین در اختیار دارند که به ما مشغول هستند.آنها به خوبی میدانند چگونه دکمه های مارا فشار دهند و مارا به استفاده از محصولاتشان وا دارند. درواقع ان ها گونه ای از اعتیاد رفتاری را در ما به وجود می اورند و مارا در یک چرخه ی تازه سازی و بارگیری مجدد متصل کند تا ما هیچ گونه خبر یا به روز رسانی را از دست ندهیم.این فناوری ها با دادن پاداش های کوچک لحظه ای و تحریک ترشح دوپامین زنجیره ای از رفتارهای نا خواسته را در ما به وجود می اورند.
دقیقا زمانی که شما از اینکه توسط دوستانتان لایک می شید و یا در بازی امتیاز می گیرید، خوش حال می
شوید در میان این زنجیره گیر افتادید!
خب،یک لیوان آب بخورید:)
نفسی تازه کنید تا ببینیم تا اینجا چی فهمیدیم ؟
تا اینجا متوجه شدیم که از ردیابی شبکه های مجازی ،لایک گرفتن تا گرفتن امتیاز در یک بازی دیجیتال همه وهمه بیش از اینکه تحت اراده خودمان باشد تحت کنترل مهندسین شرکت های فناوری است . حالا سوالی که مطرح میشود این است که چه طور می توانیم از شر غول این اعتیاد رها بشویم؟ با اراده ؟ ا
این سوالی ست که در پست بعدی به آن خواهم پرداخت :)