باور چیست؟ باورها و اعتقادات چگونه به وجود می آیند و به طور کلی نقش باور در زندگی ما به چه شکل است؟ انواع باور کدام است؟ قانون باور چیست و راه های تقویت باور کدامند؟ برای تعریف باور باید بگوییم که باور دیدگاه یا طرز فکری است که بارها و بارها برای یک شخص تکرار شده باشد. با منطق ذهنی او گره خورده و جزئی از نظام فکری و ذهنی او شده باشد. باور به یک موضوع، اغلب از رفتارهایی که به صورت ناخودآگاه بروز می کنند مشخص می شود. برای مثال آنچه به عنوان تلقین می شناسیم، همان برنامه ریزی ذهنی است. اگر بارها به خود تلقین کنیم که فردی خلاق هستیم و به خلاقیت هایی که در طول زندگی از خود بروز داده ایم مدام توجه کنیم، این برنامه ریزی در ذهن ما جای می گیرد و موجب می شود کم کم این خصلت در ما ایجاد شود. درک این موضوعِ مهم و نحوه تغییر آن برای موفقیت بسیار ضروری است. زیرا هر آنچه هستیم نتیجه همین برنامه ریزی ذهنی ماست. همچنین تفاوت باور و ارزش نیز بسیار قابل توجه و مهم است اما در این مطلب قصد پرداختن به آن را نداریم و موضوع را بیشتر بر شناخت باور و الگوهای ذهنی معطوف می کنیم. برای درک بهتر موضوع به آنچه در ادامه می آید توجه کنید.
تا به حال افرادی را در جمع دوستانه تان دیده اید که مدام یک الگوی رفتاری را تکرار می کنند؟ برای مثال برخی افراد همیشه دیر می رسند. در محیط کار مدام از رئیس خود به خاطر تاخیرشان عذرخواهی می کنند و همیشه در حال توجیه این هستند که به چه دلیل دیر رسیده اند. برای مثال یک روز در ترافیک گیر می کنند یک روز لباسشان را گم می کنند، یک روز خواب می مانند، یک روز شیر خشک بچه تمام شده بود و…. اگر یک روز دو ساعت زودتر بیدار شوند هم، مشکلاتی ناخودآگاه پیش رویشان قرار می گیرد که باز هم دیر می رسند. همچنین نمونه دیگری از افراد را ممکن است دیده باشید که همیشه مریض هستند. امروز به دلیل اینکه از استخر بیرون آمده بودند و باد شدیدی می وزید سرما خوردند. هفته قبل در هنگام سرخ کردن سیب زمینی ها دست خود را سوزاندند. ماه پیش در بازی فوتبال پایشان پیچ خورد و ربات های پایشان پاره شد. مطمئنا اگر هفته بعد هم آنها را ببینیم داستانی از یک بیماری یا نقص عضو جدید دارند که برایتان تعریف کنند.
گروهی همیشه بدهکارند. اگر کل ذخایر بانک مرکزی را هم به آنها بدهید، پس از یکسال باز مبلغ قابل توجهی بدهکار هستند. اگر دلیل این بدهی ها را از آنها جویا شوید، داستانهایی از اشتباه در سرمایه گذاری، بدشانسی، کسادی بازار و… را بهانه می کنند تا به شما ثابت کنند این بدهی ها تقصیر آنها نیست و این مشکلات از بیرون به آنها تحمیل شده است.
برخی افراد نیز هستند که وقتی در شرکتی استخدام می شوند، پس از مدت کوتاهی اخراج می شوند. این افراد همیشه در جستجوی شغل جدیدی هستند. اگر از آنها بپرسید که شغل رویاییتان چیست؟ و سپس مطابق با آرزوی آنها شغلی پیدا کنیم و یا بسازیم و به آنها تقدیم کنیم، باز هم پس از چند ماه از آن شغل اخراج می شوند و احتمالا اگر دلیل را جویا شویم، بد رفتاری کارمندانِ دیگر یا رئیس یا دلایل دیگر را علت این اتفاق می دانند.
سال ها قبل دوستی داشتم که با پایاننامه اش بسیار مشکل داشت. هر زمان تصمیم می گرفت تا پایاننامه اش را شروع کند ناگهان مشکل بزرگی برای کامپیوترش پیش می آمد. یک روز فونت های کامپیوترش پاک می شدند یک روز کارت گرافیکش می سوخت. یک روز کامپیوترش هنگ می کرد. حتی یکبار که از این وضعیت کلافه شده بود پیشنهاد کردم با هم به کتابخانه دانشگاه برویم تا با هم از کامپیوتر دانشگاه استفاده کنیم و بر روی پایاننامه اش کار کنیم. اما به محض شروع به کار، برق دانشکده قطع شد و کار دوستم نیمه تمام باقی ماند.
تا به حال اتفاق افتاده که خودتان یا شخصی تصمیم بگیرید رژیم غذایی سالم تری را دنبال کنید؟ به محض اینکه تصمیم می گیرید تا دیگر غذاهای چرب و پر کالری نخورید تلفن شما شروع به زنگ زدن می کند و دوستانتان شما را به یک مهمانی و صرف شام دعوت می کنند. در طول یک روز چندین تلفن به شما می شود و به بهترین عروسی ها و مهمانی ها دعوت می شوید و شما به ناچار از تصمیم خود منصرف می شوید. برخی افراد مدام از وضع اقتصادی شکایت دارند. آنها می گویند اصلا کار نیست. بازار خراب است. مردم نان ندارند بخورند. همه چیز به هم ریخته و در همین حال اگر نگاهی به خیابان بیندازید می بینید که مغازه ی بعضی از آدمها جا برای ایستادن ندارد و یا افرادی هستند که در حال معامله ی خانه های میلیاردی هستند. بعضی از مردم پس از سفر به یک کشور خارجی و بازگشت ممکن است راضی یا ناراضی باشند. بعضی ها می گویند هیچ وقت به این کشور سفر نکن! همه ی آدمها دزد هستند. وقتی وارد این کشور شدیم و به محض خروج از هواپیما دزد چمدان ما را دزدید و در عین ناباوری درست هفته پیش شما دوستی را دیدید که از همین کشور برگشته بود و از رویایی ترین اتفاقات و لحظاتش در همان کشور، برایتان تعریف می کرد و اینکه افراد آن کشور همگی انسانهایی خونگرم و مهمان نواز هستند. آنها میگویند: “چند روزی که در این کشور بودم از بهترین روزهای عمر من بود”. عجیب است؟ کدام یک درست می گویند؟ پاسخ صحیح این است که در حقیقت هر دوی آنها درست می گویند! اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟ در حقیقت هر انسانی در زندگی با مشاهده ی اطرافیان و یا تاثیر گرفتن از رسانه، سیستم آموزشی و…یکسری باورهایی را در ذهنش پرورش می دهد و این باورها به مرور زمان برای آنها به الگوهای ذهنی تبدیل می شود. این الگوهای ذهنی مسیر زندگی فرد را همیشه کنترل می کنند.
به طرز کار یک ترموستات دقت کنید. المنت های آهنی شروع به گرم شدن می کند و هنگامی که به درجه ی معینی برسد، پایه های ترموستات باز شده و اجازه نمی دهد دما از حد معین شده بالاتر برود و همچنین وقتی دما شروع به سرد شدن می کند پایه های ترموستات به هم می چسبد. در حقیقت ترموستات وسیله ای است که همیشه دما را در یک درجه حرارت معین و ثابت نگه می دارد. این درجه حرارت را شما در تنظیمات ترموستات ثبت می کنید.
ذهن نیز دقیقا طرزکاری شبیه به ترموستات دارد. همانطور که شما درجه حرارت خاصی را در تنظیمات ترموستات ثبت می کنید، الگوهای ذهنی نیز همانند همین درجه حرارت ثبت شده، توسط خود شما در ذهنتان ثبت شده است که زندگی او را در یک حالت ثابت نگه می دارند. فردی که غمگین است و الگوهای ذهنی غم بر او مسلط باشد، هنگامی که اتفاقات شاد و مثبت برای او رخ بدهد ذهن او به مانند یک ترموستات عمل می کند و می گوید: نه!!! این مقدار اتفاقات خوب و شاد عادی نیست. این خوشی ها ناپایدار هستند. باز هم مثل همیشه یک اتفاق بد همه چیز را خراب خواهد کرد. ذهن آنها، ناخودآگاه این باور را القا می کند که باید اتفاق بدی بیوفتند و من نباید اینقدر شاد باشم. آنقدر ذهن، این باور را تکرار می کند که نهایتا همانطور که انتظار داشتند، اتفاق بدی را به خود جذب می کنند. در این وضعیت، در یک حالت تعادل ذهنی که با باورهای آنها همسان است قرار می گیرند و فرد باخود می گوید: “دیدی درست حدس می زدم!” تمام اتفاقاتی که مدام در زندگی ما تکرار می شوند و شرایط زندگی ما چه خوب و چه بد را رقم می زنند، ناشی از باور هایی است که تبدیل به الگوهای ذهنی شده اند. لازم به ذکر است که همیشه الگوهای ذهنی، منفی نیستند. بسیاری از آدمها ذهنشان مثبت برنامه ریزی شده است. اینها مدام شانس می آورند یا همیشه شاد هستند. انسانهایی هستند که در هر شرایط و مکانی که باشند فرصت های فوق العاده ای برای ثروتمند شدن را به خود جذب می کنند. افرادی که کمترین تلاش را می کنند اما بهترین نتایج را دریافت می کنند. افرادی که مورد توجه دیگران هستند و همه دوست دارند وقت و هزینه زیادی را صرف کنند تا لحظاتی را با آنها و در کنارشان سپری کنند و… . سوالی که ممکن است در ذهنتان نقش ببندد، این است که این باورها از کجا می آیند؟ چگونه آنها را شناسایی کنیم؟ چگونه باورهای بد و منفی را از بین ببریم و صدها سوال دیگری که در کتاب قانون جذب نوشته فرهاد کوکائیان به طور کامل به آنها به طور کامل پاسخ خواهم داد.
منبع: www.yeksho.ir