این قسمت اسم جالبی داره!
شاید با خودتون بگید درب کلاه چیه دیگه؟ حالا توضیح میدم
خب خب خب
از روز اعزام رسیدیم به وقتی که اتوبوس ما رو میدون پلیس راه سیرجان پیاده کرد!
توی قسمت قبل گفتم که ما 4 نفر بودیم و با یک اتوبوس اومدیم سیرجان
وقتی پیاده شدیم راننده تاکسی های محترم و غیر محترم دورمون رو گرفتند هر کس یه قیمتی گفت!
از نفری 200 تومن تا درب پادگان بود تا کمترین قیمت که نفری 100 بود! یعنی یک ماشین که چهار نفر بودیم میشد حداقل 400 تومن... (بعدا فهمیدیم کرایه اسنپ 50 تومن بوده یعنی نفری12 تومن)
خلاصه ما هم نابلد، یه تیغ اساسی خوردیم و اومدیم در پادگان...
قبل از اینکه بیام یه سرچی توی اینترنت زدم و با عکس زیر مواجه شدم:
توی عکس یه درب ورودی وجود داشت که دو تا کلاه روی اون نصب بود! از همین کلاه کج هایی که تکاور ها روی سرشون میگذارند(در اصطلاح به این کلاه ها کلاه بره میگن). اما روزی که ما رفتیم به این لوکیشن کلا ورودی تغییر کرده بود! نه خبری از این کلاه ها بود و نه در های ورودی این شکلی بود!
اولش فکر کردیم اشتباهی ما رو پیاده کرده، تا اینکه صدا اومد: آهای! آموزشی...
سرمون رو آوردیم بالا و سرباز عزیز دژبان رو دیدیم که با انگشتش به ما اشاره میکنه! یعنی بیاید داخل.
برخورد اول بسیار مناسب بود! نه خبری از شلوغی و توی صف ایستادن بود(البته ما یک روز دیر تر از همه سرباز ها اومده بودیم و اول صبح هم بود) و نه کسی قصد اذیت کردن ما رو داشت. خیلی راحت کیف هامون رو گشتند، گوشی ها رو برامون پست کردند شهرمون! و به سمت بهداری راهنماییمون کردند.
این اولین برخورد من با دژبان نیروی دریایی بود که برخورد بسیار خوبی هم بود! اما آخرین برخوردم با دژبان توی ستاد نیروی دریایی تهران خیلی جالب نبود که داستانش رو براتون خواهم نوشت...
البته قبل از رفتن به بهداری با جناب زمانی آشنا شدیم و یه سری وسایل ازش تحویل گرفتیم که شامل : لیوان، خودکار، اتیکت ساک و پوتین، دفترچه یادداشت، دفترچه آموزشی و یک برگه شارژ تلفن پادگان بود. 100 تومن ناقابل هم پولش رو ازمون دریافت کردند.(البته به اون سرباز هایی هم که مشکل مالی داشتند دادند این پک رو ) این جناب زمانی که میگم نقش بسیار پررنگی در روحیه سرباز ها داشت و یک قسمت کامل باید در موردش بنویسم.
پک رو که گرفتیم ما رو فرستادند بهداری برای بازدید اولیه بهداشتی، اونهایی که خالکوبی، خودزنی یا مشکل جسمی خاص داشتند باید یک فرم اضافه پر می کردند و میرفتیم برای مرحله بعد.
اینجا بود که اولین گروه کچل های مثل خودمون رو مشاهده کردیم! یک گروه که تقریبا همه از خوزستان اومده بودند و با هم عربی حرف میزدند زیر سایه پست درمانگاه منتظر نشسته بودند تا مربی بیاد و ببرتشون برای مرحله بعد. اتوبوس خوزستانی ها روز قبل رسیده بود و همه پذیرش شده بودند، اما این گروه اتوبوس گیرشون نیومده بود و تازه یک ساعت زود تر از ما رسیده بودند. یعنی حدود یک ساعت بود همونجا علاف و بیکار نشسته بودند. ما هم یک ساعت نشستیم کنارشون و شد دو ساعت!
بالاخره مربی پیداش شد! فامیلش خالقی بود و خیلی بچه باحالی هم بود... یکی دو هفته مربی گروهان ما ایستاد و بعدش رفت گردان عمار...
جناب خالقی ما رو توی مسیر نسبتا طولانی پیاده برد تا اسلحه خانه گردان حمزه! جایی که جناب صفی زاده منتظرمون بود...
رفقا توی مسیر از بقیه پرسیده بودند که مدرکشون چیه و مشخص شده بود همه به غیر از ما چهار نفر دیپلم و زیر دیپلم اند! برای همین یه استرس الکی افتاده بود به جون یکی از همراهان ما(همون نفر چهارم!) که نکنه ما رو با زیر دیپلم ها یک جا بندازند!؟
و استرس های الکی نفر چهارم شروع شد!(این قصه سر دراز دارد...)
پایان قسمت سوم!
پ ن: راننده تاکسی های میدون پلیس راه سیرجان معمولا میدونند که سرباز ها گوشی لمسی همراهشون نیست و نمیتونند اسنپ بگیرند، برای همین تا میتونند سرباز رو تیغ میزند. البته سیرجان مردم خوبی داره و نمیشه این تجربه رو به همه تسری داد.
پ ن: درب کلاه بین مردم سیرجان جای شناخته شده ای هست و همه به این اسم میشناسند اما داخل پادگان به اینجادرب شهدا میگن! علتش هم اینه که کلاه های روی در از قبل انقلاب وجود داشته و به این اسم معروف شده وگرنه هیچ موقع اسمش درب کلاه نبوده...
پ ن: افسر و سرباز دژبان از احترام و جایگاه خاصی در نیروی مسلح برخورداره. هر چی گفت باید بگید چشم! چون سرباز دژبان اختیارات بسیاری داره و اگر اذیتش کنید میتونه متقابلا اذیتتون کنه! همچنین یک سرباز صفر دژبان اجازه داره در صورت نیاز یک افسر رده بالای نظامی رو بازرسی کنه. در نتیجه با دژبان ها دوست باشید...
پ ن: هزینه هایی مثل کارت تلفن و خودکار و ... همیشه با خود سرباز بوده. حالا اگر سربازی پول نداشته ازش نمی گرفتند. اما الان که سرباز حقوق میگیره میزنند به حسابش و بعدا میگیرند ازش. وسایلی که تحت عنوان استحقاق به سرباز داده میشه قبلا از حقوقش کم شده برای همین حقوق دوره آموزشی کمتر از یگان هست.
پ ن: به سربازان و افسران نظامی تا درجه استوار یک، سرکار گفته میشه مثلا سرکار استوار یا سرکار گروهبان! تا درجه سرهنگ تمامی میگن جناب، مثل جناب استوار یا جناب سرهنگ! از این درجه بالا تر میگن امیر، مثلا امیر سرتیپ دوم یا امیر دریادار! توی سپاه و نیروی انتظامی به جای امیر میگن سردار. در نتیجه اول نگاه به درجه طرف مقابل میکنیم و بعد مورد خطاب قرارش میدیم.
علت اینکه نوشتم نیروی زمینی ارتش با توجه به رنگ و شکل درجات هست که یکم توی افسری تفاوت میکنه وگرنه عنوان ها یکیه.
پ ن: خاطرنشان کنم که درجه بندی ها در ارتش و سپاه و نیروی انتظامی یکسانه اما در نیروی دریایی ارتش به علت اینکه درجه ها بین المللیه شکل و عنوان درجه ها تفاوت میکنه.