glasses/عینک?
glasses/عینک?
خواندن ۶ دقیقه·۸ ماه پیش

معرفی کتاب ( نجواگر . the whisper man )

قابل دانلود ( البته خب همونطور که عموما میدونیم و هم نظریم ، کتاب فیزیکیش یه چیز دیگس )
قابل دانلود ( البته خب همونطور که عموما میدونیم و هم نظریم ، کتاب فیزیکیش یه چیز دیگس )

بعد از قرن ها دوباره اومدم با یه کتاب جدید ، اما اینبار چه کتابی !
الکس نورث ، نویسنده مرموزی که کسی نام حقیقیش را نمیداند و با نام مستعارش او را در جهان کتاب ها معرفی میکنند !
و اما این کتاب که حدودا 400 صفحه هست و رنگ کاعذش هم کاهی هست و یه چشم آسیب نمیرسونه و در طولانی مدت چشم رو خسته نمیکنه . ژانر اصلی این کتاب معمایی و جنایی است و به شما قول میدهم که تا ده صفحه آخر حدس های مختلف در داستان به ذهنتان خواهد رسید و این درحالیست که جزئیات شما را به حاشیه برده اند . اگر شما نیز تنها همدمتان کتاب است ، یکی از بهترین گزینه ها نجواگر است ، شاید با نجواهایش غم دلتان را تسکین دهد ...
در کل کتاب بر پایه یک داستان مشخص پیش میرود و دید اول شخص دارد ، البته خب بعضی مواقع هم یهو سوم شخص میشه ! نمیشه اینجوری در موردش صحبت کرد ، بیشتر باید اینشکلی گفت که هر بار شما داستان رو از دید یکی از شخصیت ها مشاهده میکنی ، باید نقاط اشتراک دید ها و رفتار های مختلف را در نظر بگیری ، آنها با کمک یکدیگر داستانی برای شما به تصویر میکشند که درست مثل کتاب های "هری پاتر " صحنه ها و پلان های مختلفی دارد و شما را درون یک فیلم جنایی غرق میکند که هر بار به جای یکی از شخصیت ها هستید ، این به وضوح احساس همدردی و درک متقابل را از هر شخص به شما میدهد و این را به شما خواهد آموخت که هر فردی در هر موقعیتی ، قادر به انجام چه کار هایی هست ، به چه کار هایی فکر میکند و چه چیز هایی را انجام میدهد !
____________________________________________________________________________________________
و اما خلاصه کتاب :

همه چیز از ربوده شدن کودکی 7 ساله در محله ای قدیمی و تقریبا بیرون شهر آغاز میشود ، زمانی که ناگهانی پرونده ای که 20 سال پیش فعال بوده و در آخر هم با یک جنازه مفقود تمام میشود ، با اینکه مجرم اصلی در زندان است ، زنده میشود ...
پرونده نجواگر !
مردی که به پیش کودکان 6 تا 8 ساله میرود و با آنها صحبت میکند ، در آخر هم آنها را میدزدد و بعد از مدتی جنازه آنها در حالی که پیراهنشان روی چهره برگردانده شده پیدا میشود ...
رئیس پلیسی که سال های قبل نجواگر حقیقی را دستگیر کرده ، دست بر قضا پایش به این پرونده هم باز میشود ، او بعد از ترک همسر و فرزندش به شدت درگیر خمریات شده و افسردگی نیز گرفته ، این درحالیست که با 50 سال سن ، زور بازو و استواری یک جوان نیرومند را دارد . از مشکلات او این است که نجواگر واقعی ، فقط درخواست ملاقات او را میپزیرد و برای حل این پرونده نیاز هست تا از اطلاعات او استفاده کنند . نجواگر ححقا که یک مهندس کلمات است ، زور بازو و تنومندیش هزاران بار از یک انسان عادی بیشتر است و همیشه رئیس پلیس را با حرف هایش گیج میکند .
( کتاب از زبان افراد مختلف که در داستان حضور دارند نوشته شده ، هر بار از زبان و دید یک شخص !)
در کنار همه اینها ، نویسنده ای که به تازگی همسرش را از دست داده ، به همراه کودکش ، به مشکلاتی برخورد میکنند و مجبور میشوند به محله ای جدید سفر کنند . پسر او عاشق نقاشی هست ، همچنین با یک دختر بچه خیالی دوست است که فقط با او صحبت میکند ، البته که از اول هم رابطه زیاد خوبی با پدرش ندارد ، او 7 ساله است و در محله جدیدش ، قرار است به مدرسه همان کودک ربوده شده برود . همه چیز زمانی در هم گره میخورد که خانه ای که آنها اجاره کرده اند ، تبدیل به هدف یک کلکسیونر میشود ، ان هم نه هر کلکسیونری ، بلکه کسی که مطالب و چیز های مربوط به قتل های دیوانه وار را جمع میکند ! کلکسیونر میخواهد که به پارکینگ نگاهی بیندازد و بعد از مخالفت صاحب خانه ، کاملا نا امید میشود . اما این قضیه شک او را بر میگزیند و تصمیم میگیرد به پارکینگ برود ، آنجا با چند چیز عجیب مواجه میشود ، وسایل کهنه و قدیمی ، پروانه هایی بسیار زیبا و زرد رنگ ، بوی بد گوشت مانده و فاسد !
پروانه ها اول از همه او را ترساندند ، چون در نقاشی های پسرش نیز آنها را دیده ، این درحالیست که اطمینان دارد کودکش هرگز جایی نبوده که آنها را ببیند ! بعد از آن اتفاقات مشکوکی میبیند ، مردی که از پشت در با پسرش حرف میزند و نجوا میکند ، چیزی نمانده تا کودک راضی به باز کردن در بر روی این غریبه شود ، هر چقدر تلاش کرد نتوانست آن مرد را بیابد ! شعری که کودکش میخواند او را میترساند ، شعری در مورد پنجره باز ، نجوا های نجواگر و...
همه چیز همینطور در بل‌بشو پیش میرود تا اینکه مشخص میشود که رئیس پلیس و نویسنده در واقع پدر و پسرند ! بعد از آن شبی که نویسنده پسرش را از دست آن مرد وحشت ناک نجات میدهد ، به طور رسمی پای این خانواده کوچک به این پرونده باز شده ...
نویسنده در همین حین عاشق زن خبرنگاری میشود که مادر یکی از همکلاسی های پسرش است ! رابطه اش با پسر خودش خوب شده ، با پدرش نیز همینطور ! به همین خاطر یک شب پسرش را به پدرش میسپارد و با آن زن به کافه میرود ...
دقیقا همین شب بود که همه چیز به مشکل خورد ، چند ساعت بعد از رفتن نویسنده ، مردی به خانه حمله میکند ، آن مرد رئیس پلیس را به حد مرگ میزند و سپس پسرک را میدزدد ، حالا به جای یک قتل ، با دو قتل و یک آدم ربایی مواجهیم !
قبل از اینکه رئیس پلیس آسیب ببیند ، حدس هایی زده بود ، از حرف های نجواگر واقعی حدس میزدند که آدم ربای داستان پسر خود نجواگر است ! که با هویت جعلی ، به دیدن همکاران پدرش می آمده و از آنها نشانی آخرین جنازه مفقود را میگگیرد ، کجا ؟ پارکینگ خانه نویسنده ...
قبل از ربایش پسرک ، نویسنده متوجه جنازه تجزیه شده در یک کارتن پست ، زیر پارکینگش شده بود ، به همین دلیل هم چند روزی از خانه دور بودند و در آخر بالاخره نویسنده ما ، فکر هایی به سرش میزند !
پسرک کیفی داشت که تمام وسایلی که برایش مهم بوده را در آن نگاه میداشت ، بهترین کار این بود که به کیف نگاهی بیندازد ، به کیف نگاه کردن همانا و فهمیدن چندین حقیقت همان :
1. پسرک از وجود مرده با خبر بوده !
2.دوست خیالی پسرک ، درواقع مادرش است !!
3.فردی قبلا ظاهر آن پروانه ها را برای پسرش کشیده بوده ، بسیار حرفه ای تر از یک کودک !!!
4.رباینده از مدرسه جدید کودکش است !!!!
بدون درنگ به سراغ مدرسه میرود و همراه با آن زنی که دوستش داشت به سراغ آن مردک عوضی میروند ، او کیست ؟ کسی نیست جز همیار معلم کلاس اولی ها !
با هزاران سختی خانه آن را پیدا میکنند و به سراغش میروند ، او یک مرد سادیسمی است که علاقه دارد از کودکان مراقبت کند ، این درحالیست که از کشتنشان بیشتر لذت میبرد !!! و چیزی نمانده بود که پسر نویسنده هم کشته شود ، که البته نویسنده از راه رسید و پس از کمی درگیری ، بالاخره توانست به پسرش برسد !
( به شدت خلاصه شده !!!)


با تشکر از وقتی که گذاشتید ، کتاب خوان های عزیز !


معرفی کتابنجواکارآگاهی
وقتشه دیدمون رو چندگانه کنیم ، یه عینک رو کنار بزارید و عینک های دیگه رو امتحان کنید ، من اینجام تا بهتون کمک کنم جهان رو از دید های دیگری ببینید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید