ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت
در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت
شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت
چشمِ بد دور کز آن تفرقهات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت
خب این غزل ، همچین بهاریه نیست ، ولی به نظرم دم عید خوندنش ضرری نداره . سلام ، سلام به همه کسایی که الان بیدارن ، حدودا 1 شب و 5 ساعت مونده به سال تحویل !
نیومدم مغزتون رو بجوم 😁 صرفا اومدم بگم که :
عیدتون خیلی خیلی مبارک باشه ، مرسی که متنامو خوندید و تو این خط تغییرات زندگی ، حداقل شاهد من بودید ، حس خوبیه که آدم حرف دلش رو بنویسه و بزارشون تو یه محیطی که میدونه یه سری های دیگه هم میخوننشون ! امیدوارم سال خیلی زیبا و خارق العاده و غیرقابل توصیفی رو همراه با خانواده و عزیزانتون آغاز کنید 🙂
خواننده متناتون ، شنونده شادیاتون ، سنگ صبور غم هاتونم
خدانگهدار