سلام. من افشین هستم، بدون برچسب.
راستش هیچ وقت دوست نداشتم کسی شغلم رو بپرسه. نه وقتی که تو تئاتر بودم نه بهنگام کوچ به وادی "دنیای واقعی".
بنظرم آدمها شغل رو میپرسن تا حد احترام برات بسنجن.
بگذریم. بیشتر دوست دارم درباره این دوران صحبت کنم. فک میکنم ترند این روزا همین شده باشه.
راستش من از حضور کرونا توجمع مون شوکه نشدم.
آخه تمام تاریخ نگارا به یک چیز اشاره کردن که گفتنش خالی از لطف نیست. با اینکه فکر میکنم حدس زده باشین.
بله.
همینجور که با تعجب و ناراحتی میخوندیم که طاعون فلان میلیون آدمو و تو فلان جا و فلان سال به کام مرگ برد، یا وبا جمعیت و به یک بیستم رسوند، آیندگانم میخونن که کرونا در فلان قرن که بشر آن دوران فخرش به آسمان بود به فلان فلاکت سر سپرد و با چشمان از حدقه بیرون زده اش فقط گریست.
یادمه وقتی کوری رو میخوندم کلی تحت تاثیر آقای ساراماگو قرار گرفتم که وای، ببین گشت و پاشنه آشیل نابودی تمدن و پیدا کرد.
راستش حتی همونموقعش هم باورم نمیشد که واقعا پاشنه آشیلی گذاشته باشیم. البته ما که نه. باقی کشورها.
و اتفاق افتاد.
درهرصورت تنها کاری رو که بلد بودم و انجام دادم. گفتم معلوم نیس بمونم یا بمیرم. ولی میدونم که نمیخوام اینجوری بمیرم.
از سرکارم بیرون اومدم و شروع کردم به یادگرفتن حرفهی جدیدی که دوست داشتم.
همیشه علاقه داشتم به دیجیتال مارکتری. تو شرکتهایی که بودم خودمو با بخش مارکتینگ گره میزدم و یجورایی تموم کاراشون و رسد میکردم و یاد میگرفتم.
من خودم به شخصه آدم دست و دل بازی ام.
سخاوت مندانه میخندم، سخاوتمندانه به آدمها عشق میورزم و سخاوتمدانه آموزه هایی رو که دیدم بهشون میبخشم.
همیشه هم آدمهای دیگه با سخاوت جبران کردن و منو تنها نذاشتن.
اینجوری شروع شد دیجتال مارکتینگ کار کردن من. و هجوم کرونا فضایی ایجاد کرد تا بشکل آکادمیک شروع به درس گرفتن بکنم.
شانس همیشه با خوشبیناس.
یک دوست عزیز که البته دوست دوستم بود به من آقای عادل طالبی رو معرفی کرد. تحقیق که کردم دیدم ایشون یک دورهی غیرحضوری گذاشتن.
گرچه اولش تمایل ام به مراکز دانشگاهی بیشتر بود. ولی تو معرفی دوره یه چیز قشنگ گفت.
گفت: من چیزی برای یاد دادن ندارم. من یادگرفتن و یاد میدم.
من کلاً آدم عادی ای نیستم و همیشه مراحل و مناسک خودمو برای یاد گرفتن داشتم.
ار اینکه کسی برام چهارچوب بذاره شاکی میشم و ... .
پس این بهترین بود.
البته شاید ...
تا کیس دیگه رو امتحان نکنی که نمیتونی درباره همشون نظر بدی.
بهرحال آغاز زندگی بعد کرونایی من با حرفه جدید است.
و از کرونا هم متشکرم. حتی اگر جونم و بخواد بگیره.
میدونم که کاری رو که دوست داشتم و انجام دادم و موقع رفتن حسرت هیچی رو ندارم.
حسرت بزرگترین و دردناک ترین آه آدمهاست.
اگر نشنیدین یکبار وقت بذارین و با دقت بشنوین.
تلخ تر از پایان دنیاست.
سایت آقای طالبی روهم میذارم. شاید بدردتون بخوره. MYDMC.IR