یادمه یکبار توی برنامه خندوانه رامبد جوان میگفت این که آدم یاد داشته باشه از خودش تعریف کنه یک هنره.
خوب برای منی که توی ایران بزرگ شدم و از بچگی بهم یاد دادن افتادگی و فروتنی از صفات بارز انسانهای بزرگه خیلی این حرف سنگین بود.
من اون موقع با خودم گفتم چه آدم مغرور و عجیبیه این رامبد که همچین حرفی میزنه!!
اما الان که چند سالی گذشته از شنیدن اون حرف و با تمام گوشت و پوست و استخونم توی این چند سال احساس کردم که تعریف کردن از خود واقعا یک هنره.
هنری که امروز توی جامعه ما از هر زمان دیگهای با اهمیت تر شده.
اون موقع من فکر میکردم آدمی که از خودش تعریف کنه و نذاره تنها عملکرد و کارنامهاش به جاش حرف بزنه آدم بیهنر و کلک بازیه.
در واقع اون موقع مطمئن بودم نباید به حرف اینجور آدمها گوش کرد.
اما امروز میدونم کسی که مهارت معرفی و بیان و بروز خودش رو نداشته باشه، از هر آدم بیهنر و ناتوانی بیهنر تره.
امشب تیم ملی فوتبال ایران با درخشان ترین نتیجه تاریخ خودش(درکل مسابقات مقدماتی) به جام جهانی صعود کرد.
اما یک چیز توجه من رو به خودش جمع کرد و اون هم جمله کارشناس فوتبال رادیو جوان بود که بعد از برد در مورد اسکوچیچ گفت:
کارشناس: اسکوچیچ مثل یک خاری توی بیابون بود که ماه بهش از ناچاری دست انداختیم و گرفتیم.
مجری: البته که چقدرهم خوب گرفتیم.
کارشناس: بله، خوبه که اقایون توی وزارت ورزش بهش فرصت بدن و بزارن به عملکرد خوب خودش ادامه بده و ....
امشب حسابی به این فکر کردم که اگر اسکوچیچ هم میتونست مثل ویلموتس یا کیروش خودش رو خوب ارائه کنه آیا بازهم بعد از این پیروزی با ادبیات ترحم برانگیز و از روی شفقت مخاطب قرارش میدادن؟ یا بهش لقبهای عجیب قریب و رنگارنگ میدادن؟!
خیلیا میگن تیم ملی برنامهای برای اجرا توی زمین نداشته و صعودش مدیون ستارههاش بوده.
باید گفت قبوله ولی مگه این ستارهها موقع کیروش یا ویلموتس نبودن؟ یا کم فروغ تر بودن؟
بله منم قبول دارم دراگون ناتوانه، اما نه از لحاظ فنی و تکنیکی بلکه از لحاظ مهارتهای فردی.
شاید پر بیراه نباشه که بگیم اولین نفری که در یک جمع و محیط جدید برای شما اعتبار و رتبه مشخص میکنه خودتون هستید.
پس خوبه که یکم از خودمون تعریف کردن رو یادبگیریم....
#تیم_ملی#برندشخصی