Abdol Was Here
Abdol Was Here
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

۲۱ آبان - حتی تاریخ دیروز رو هم نمیدونستم

دیروز صبح رو دقیق یادم نیست. ولی فکر کنم حوالی ۱۰:۳۰ کم کم شروع کردم به آماده شدن برای رفتن به شرکت. نمیدونم اصن چرا این همه طول کشید که راه بیفتم. در حین نوشتن یک مقداری فکر کردم و یادم اومد تقریبا. من دیروز صبح رو اصلا تلف نکردم راستش. در واقع شروع کردم به تکمیل رزومه ام و جمع کردمش و بردم شرکت و ادامه دادم. بعد از اینکه تونستم Tex رو راه بندازم دیگه سر پایینی بود و راحت همه package هارو درست کرده بودم و فقط داشتم ادیت میکردم رزومه رو تا برای لینکدین و هر کسی که بخواد رزومه software داشته باشم. به هر حال حوالی ۲ بود که رترو اسپرینت قبلی شرکت بود. در کل بدک نبود ولی چندتا نکته داشت به نظرم. یک اینکه مهمه که حتی برای نیرو هات هم یک سری تصمیمات جدی بگیری که استیت خودشون رو بدونن و مشکلی از لحاظ انتظار کارفرما و لید از نیرو پیش نیاد. در کل جلسات رو اعصاب و خسته کننده ای میشه. اعصاب آدم هم به هم میریزه که تو جلسات درخواست های خیلی عجیبی پیش میاد. مثلا آران درباره کل فرآیند و بررسی دیتای یکی از Product ها همیشه صحبت می کنه و این خیلی عجیبه که همیشه همینو میخواد در صورتی از دید تیم تکنیکال به نظرم این اصلا در اولویت نیست. من کاری که کردم این بود که شروع کردم به چک کردن فلو کلی برنامه و برای رسیدن به این شروع کردم تسک در آوردن و تقسیم بندی و واضح کردن خود تسک برای بقیه. خلاصه که من جلسه ای با آرسام داشتم و این کارارو تکمیل کردیم و تمومش کردیم تا فرداش بررسی بکنه و نیازی به توضیح داره این رو از من بخواد. بعدش دوباره سانیار زنگ زد و گفت بیا بریم بیرون منم گفتم اوکی. صرفا شروع کردم ۴۵ مین خوندن گسسته. بعدش هم رفتم سمت فرحزاد و یه چت ای با سانیار داشتیم و حوالی ۱۱ دیگه خونه بودم. رسیدم خونه یه چیزی خوردم و دیگه خوابیدم. قبلش به نظرم داشتم jujutsu kaisen میدیدم ولی خوابم میومد و اپیزود دوم فصل دوم رو درست ندیدم اصن. در نهایت فهمیدم که یه روز کمتر دارم برای کنکور خوندن و کلا یک روز از کل ایران عقبم.

Not Waiting Anymore For Anything
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید