تو چند سال داری؟ چند سالته؟ منظورم طول عمر از لحظه تولد یا دورترین خاطراتت نیست. منظورم لحظه بوجود اومدنته. میگم از جا معلوم تو همین پارسال اواخر بهار به وجود نیومده باشی؟ ها؟ از کجا میخوای بفهمی؟ خاطرات، زخمها، رابطه و افرادی که میشناسیم همه و همه از کجا معلوم همه با هم به وجود نیومده باشن؟ تو رو یا همراه با بقیه بصورت هماهنگ یا حتی دیرتر و زودتر از بقیه درست کردن، برات خاطرات و زخمها رو تعریف کردن، تو ذهن تمام نفرات لازم خاطراتی از تو گذاشتن بعد یهو همین پارسال اواسط خرداد تو رو وارد دنیا کردن. از کجا میدونی کِی بوده؟ پارسال؟ هفته پیش یا همین لحظه؟ بوم... تو وارد شدی. تو در حال خوندن یه متن بی سر و ته با خاطراتی از گذشته یهو وارد شدی. دوستی که تا چند لحظه پیش اصلا از تو خبر نداشت یهو با کلی خاطره مشترک با تو شاید بهت زنگ بزنه یا پیام بده.
از کجا میخوای بفهمی چقدر از عمرت گذشته؟ از کجا میخوای بفهمی خاطراتت تماما واقعی هست و تو اونا رو گذروندی؟ شاید زخمها و دردهایی که فکر میکنی چند روز یا چند هفته هست که اذیتت میکنه، همین الان با خودت بوجود اومدن.
پینوشت: این نوشتارها صرفاً جهت شستشوی چشمان مبارک شماست تا مثل من دوباره با دیدی دیگر به دنیا نگاه کنید. اگر مایل بودید نقد کنید، تایید کنید، بازنشر کنید یا حتی مواردی هم شما اضافه کنید. اینها اعتقادات باوری من نیست و فقط تلنگری برای تفکر میباشد.