معین‌معینه
معین‌معینه
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

کلمه‌ی ImWriting رو یادته؟ بنظرم کلیک کن

اینجا هرگز شبیه چیزی‌که باید می‌بود نیست. از اسامی‌ و اکانت‌هایی که دیگه وجود ندارند که بگذریم، به فیچر دلخراش ویرگول می‌رسیم که باید ببینید:

کامنتی برای جواب، بدون حضور کامنت کاربر مفقودشده

عزیز دلید، شما و خاطراتتان
عزیز دلید، شما و خاطراتتان

یادم از اکانت دست‌انداز و مسابقه‌هاش چرخ می‌خوره به معرفی‌کتابی که چهار پنج سال از زندگی‌م رو تغییر داد و قراره باز هم تغییر بده، معرفی‌شدنم به ویرگول من رو با افرادی آشنا کرد که خب.. مدتهاست بابت‌اش خدایی که امیدوارم وجود نداشته باشه رو شکر می‌کنم ( :)) اثر ذهنی مغز یه انسان سالم که دلقکی رو به زندگی ترجیح داده )

بیایید یه لیست از پست‌هایی بسازیم، که، که چی؟ اثر بلندمدت و جذابی رو براتون ساختند، شما رو با کسی آشنا کردند، آرتیست و اثری بهتون دادند که یادتون نمیره، باهاتون شطرنج بازی کردند، یا هرکاری که همین امروز اثری ازش تو روزمره دیدید: LETS fu*king DO IT

- الان گریه می‌کنم: پست‌هایی که دیگر نیست از ALI AM

هنوز پستی در ویرگول ننوشته. درسته
هنوز پستی در ویرگول ننوشته. درسته

چطوری بعد از 4سال هنوز یادمه برای نام بلند ماکوتو شینکای صلوات ختم می‌کردیم؟ وقتی از انیمه‌هات و از سربازی‌ت پست می‌نوشتی و من با شوق، کلمه به کلمه دقت می‌کردم و می‌خوندم رو یادمه، دقیق یادمه. کنار بخاری تو خونه‌دهاتی ای که تازه ساختش تموم شده، گرم شده و نرم، و بهترین حالته برای باز کردن ویرگول، خوندن پست‌هات!
علی کجایی؟ بهم پیام بده

- استارتر پک: آشنایی و شروع همه‌چیز، یادداشتی بر این کتاب، خاطرات سفیر

چقدر خوب شد که نوشتی ازش!
چقدر خوب شد که نوشتی ازش!

تو یه دانش‌آموز تو پایه‌های هفتم تا دوازدهمی، تو یه مدرسه روزهات رو عصر می‌کنی که گاهی اوقات دلت می‌خواد بتونی به اینترنت وصل شی، و خوب هم وصل بمونی. البته که الان؟ فک کنم دسترسی بهتر شده، موبایل‌ها بیشتر به دبیرستان‌ راه پیدا کردند و کانکتیم، همیشه. برای من که نبود، برای منی که نبود یکشنبه‌ها - سه‌شنبه‌ها رو خیلی دوست می‌داشتم و چی‌میشد؟ اون دبیری می‌رسید که کلید اتاق کامپیوتر دبیرستان رو داشت، ما بودیم و زنگ تفریح و اتاقی پر از کامپیوتر!

ویرگول باز می‌کردیم، با کامنت‌هاش بازی می‌کردیم، به هم و با هم می‌خندیدیم و درآخر حتما یادمون نره ممدمحسن، سوییتهارت، نازنین باقری یا دست‌انداز پست جدیدی نوشتن که نرسیده باشیم؟ باید چک کرد!

تو عامل این اتفاقات بودی، تو: معرفی‌ کتاب| یادداشتی بر کتاب خاطرات سفیر



فعلا تا همین‌جا
ادامه‌ش میدم
گرسنمه و نمیشه بیشتر از این طاقت آورد!


مسابقه دست انداز
ویرگول جوانی‌هایم موجود نیست، آن را دیگر دوست ندارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید