به نام خدا
ما که
نزدیک ترین دوستانت هستیم
احساس می کنیم زمانش رسیده
که به تو بگوییم
هر پنجشنبه
به طور گروهی
جلسه برگزار می کردیم
تا راه هایی ابداع کنیم
که تورا در تردید دایم
بیچارگی و ناتوانی
نارضایتی و رنج و عذاب
نگه داریم
به این شکل که ، نه ان قدر که دلت میخواست
دوستت داشته باشیم
و نه تو را به حال خودت رها کنیم
درمانگرت
روی این قضییه کار می کرد
و شوهر سابقت
ما قسم خوردیم که
تورا مادامی که به ما نیاز داری
نومید کنیم .
با اعلام
پیوندمان
می دانیم که
در دستت
پادزهری احتمالی گذاشته ایم .
در مقابل دل واپسی و تردید
در واقع ، پادزهری در برار خودمان
اما از انجا که پنجشبه هایمان
مارا در قالب جمعی
با هدفی مشترک
که در نوع خودش کمیاب است
گرد اورده و تو
به طور طبیعی محور این اتفاق نظر هستی
خیلی امید داریم که تو همچنان
به طرح درخواست های غیر منطقی ات
برای مهر و محبت ادامه دهی
اگر هم نه به عنوان راه حلی برای
شخصیت فجیعت
دست کم برای خیر و صلاح ما
شاعر : فیلیپ لوپیت
( با کمی تغییر )