ویرگول
ورودثبت نام
COSHI
COSHI
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

هجوم افکار (جایی که صبرش لبریز می شود)

اون‌فقط‌ازهمه‌چیزخسته‌ست،همین!:)
اون‌فقط‌ازهمه‌چیزخسته‌ست،همین!:)



دخترک آهی کشید و دوباره لیست آرزوهاشو چک کرد، پر چیزهایی بود که فقط یه رویای بچگونه بودن و هیچوقت نمیتونست حتی ذره ای بهش نزدیک بشه.

هرروز یکی از اونا رو خط میزد و یه خیال محال جدید،جایگزینی اونو به عهده میگرفت؛ خسته شده بود

کابوس ها و رویاها کنار هم گیج کننده بودن و اون مجبور بود تحملشون کنه و بدون هیچ انگیزه ای ادامه بده! کسی کمکش نمیکرد و تقریبا هیچکسی وجود نداشت که درکش کنه...

برگه سفید کنار دستش رو سمت خودش کشید و با خودکار مشکی تمام صفحه رو سیاه کرد تا شاید مغزش آروم شه.می نوشت و می نوشت می نوشت؛ از درد و رنج هایی که می کشید،از اطرافیانش،از تمام چیزهایی که به این روز انداخته بودنش.

کاش می تونستم بهش دلداری بدم

کاش می تونستم توی بغلم بگیرم و بهش بگم درکت میکنم،کاش میشد تمام درداشو به جون می خریدم ولی حیف...

حیف که دخترک قصه ما،خودمم و بس!:)





حیح تموم شددد:>>

هنوز ادامه داره قراره کلی بنویسم براتون

تازه بعد یسال برگشتم با کلی هدف فکر نکنین همینجوری ولتون میکنم..?

کاور پسته:
کاور پسته:




آرزوهاشو رویایآروم نوشتآهی لیستادامه براتونتازهرنج
بآ قدرت پیش برو و بھ رویآھآت فکر کن... I L♡VE REDPINK
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید