
سفر ترامپ به عربستان، قطر و امارات را باید در چارچوب بازطراحی موازنه تهدید در منطقه، انتقال فشار عملیاتی علیه ایران به حوزههای فراتر از جنگ نیابتی و در غایت، ایجاد الگو و نظم امنیتی جدید منطقه تحلیل کرد.
پرده اول: مهار فعال
افزایش انتقال فناوریهای نظامی و امنیتی آمریکا و اسرائیل به امارات و عربستان (خصوصاً در حوزه سایبری و دفاع هوایی)، به معنای تشکیل یک «چتر دفاعی یکپارچه» علیه توانمندیهای موشکی و پهپادی ایران است. این امری تهدیدی مستقیم علیه الگوی کنونی بازدارندگی ایران است.
پرده دوم: تقابل نامتقارن پیشرفته
اسرائیل بهواسطه دسترسی گسترده به زیرساختهای امارات، بحرین و آذربایجان، بسترهای جدیدی برای عملیاتهای اطلاعاتی و نفوذ سایبری علیه زیرساختهای حساس ایران بهدست آورده است. این تغییر، سطح تهدیدهای نامرئی را وارد فاز تازهای میکند.
نکته کلیدی:
این تحرکات از جنس ائتلافهای نمادین نیست؛ هدف، انتقال تدریجی فشار از جبهه آسیبدیدهی منطقهای به نقاط آسیبپذیر داخلی در حوزه سایبری، اقتصادی و امنیت زیرساختی است. سناریویی که هزینه پاسخ متقابل ایران را به شدت افزایش میدهد.
هشدار راهبردی:
عدم بازتعریف دکترین بازدارندگی فعال و تکیه صرف بر قدرت موشکی و منطقهای، در مقابل این مدل از تهدیدات ترکیبی، کافی نخواهد بود. بازدارندگی سایبری، امنیت زیرساختهای بحرانی و تحرک اطلاعاتی پیشدستانه باید در اولویت قرار گیرد.
در دوره جدید، تهدید، لزوماً به شکل جنگ و درگیری کلاسیک بروز نخواهد کرد؛ تهدید از جنس فروپاشی نرم زیرساختی و اختلال در تصمیمسازی است. هرگونه غفلت از این تغییر پارادایم، هزینهای فراتر از برآوردهای مرسوم بر کشور تحمیل خواهد کرد.