ویرگول
ورودثبت نام
عباس آخوندی
عباس آخوندی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

به‌یاد استاد دکتر محسن حبیبی - شهرساز ایرانی‌اندیش

دریغ و افسوس که روزگار بی‌شفقت یار دیگری را از کف ما ربود و ما ماندیم و خاطره‌هایی از آن استاد کم‌نظیر دکتر محسن حبیبی عزیز که بی‌گمان نزد حضرت باری شاد و خرامان است. چند هفته پیش بود که با او صحبت کردم و جویای حالش بودم. سینه‌اش سنگین بود و حالش خوش نبود. گفت که فردا قرار است که برای تصویر‌برداری از سینه به بیمارستان بروم. چندی بعد مجددا زنگ زدم و با همسر مهربانش صحبت کردم. خبرها تا حدی خوب بود. دوشب پیش در کتابخانه‌ام در پی کتابی بودم که ناگاه با کتاب از "شار تا شهر" او که با خط زیبای خودش به من هدیه کرده‌بود برخوردم. دلم هوای او را کرد. خیلی دلم می‌خواست که به دیدارش بروم لیکن، به دلیل شرایط کرونا امتناع کردم. این بود تا که ناگاه دیشب دکتر سعید ایزدی زنگ زد و با صدای گریان خبر تلخ درگذشت آن استاد دردانه و عزیز را داد. من به‌شخصه بیش ازهمه‌چیز شیفته و دل‌بسته‌ی خلق و خو و صفای باطن او بودم. بیش از سه دهه بود که با او که از خانواده‌ای اصیل از خطه‌ی کرمانشاه بود مروادت و دوستی داشتم و در سفر و حضر با حضرتش همنشین بودم. همراهی، هم‌دلی، سبکبالی و مهربانی ویژگی ممتاز او بود. او همواره شمع جمع بود. با دانشش نور می‌تاباند و با خلق و خویش آموزش مهربانی می‌داد و محور وحدت بود.

از زمانی که در بنیاد مسکن در دهه‌ی شصت بحث طرح‌های هادی روستایی را آغاز کردیم در میان دوستان و همکاران ما بود و تمام تلاشش این بود که این طرح‌ها به سرنوشتی چون طرح‌های جامع شهری مبتلا نشوند. برای او بیش از این‌که این طرح‌ها یک نوع برنامه‌ریزی کالبدی باشند، یک سامان اجتماعی بودند. این رویکرد و این نگرش در برنامه‌ی بازسازی مناطق زلزله‌زده رودبار و منجیل از سوی او مورد تاکید قرار می‌گرفت و در طرح بسیج توان مهندسی ایران برای مقابله با زلزله نیز پی‌گرفته شد.

دکتر حبیبی در دوره وزارت مسکن و شهرسازی نیز همواره یار و یاور من و همکارانم بود. ترکیب او و شادروان استاد دکتر مهدی طالب تعادل بخش نگاه کالبدی محض به شهر بود. شورای اجتماعی وزارت مسکن و شهرسازی را بنیان گذاشتیم و در پی شهرسازی انسان‌محور بودیم. به کمک و یاری او بود که با مفهوم مسکن اجتماعی آشنا شدم و در سفری که با هم به پاریس داشتیم نمونه‌های اجرای شده، و نقاط قوت و ضعف آن را ارزیابی کردیم. هرچند هیچ‌گاه موفق نشدیم این تجربه را آن‌چنان که شاید و باید درنظام آموزشی ایران جای دهیم و یا به نظام سیاست‌گذاری ایران اعم از دولت و مجلس منتقل کنیم و اگر هم رد پایی در قانون دارد، بدون رویکرد سیستماتیک و حمایت همه‌ی ارکان دولت از آن است. به‌هرروی، مفهوم عمران و بهسازی شهری و برجسته‌شدن آن در وزارت مسکن و شهرسازی و اولویت یافتن آن بر احداث شهرهای جدید نتیجه این گفت‌وگوهای ممتد و مشاهده‌ی نمونه‌های عملی از جمله در سفرهای خارجی و داخلی بود. درست یادم است که با هم از میدان لئال در پاریس بازدید کردیم. به من می‌گفت که پیش از نوسازی آن، او در همین شهر دانشجو بوده و وضعیت نزار و کیفیت نازل اجتماعی آن را به چشم خود دیده است. در نتیجه این مشاهده و گفت‌وگو بود که ایده ارتقای منزلت اجتماعی محله‌ها پیش و بیش از عمران و بهسازی آن‌ها در ذهن و جان من نشست. از این رو شرکت عمران و بهسازی شهری را در وزارت مسکن و شهرسازی بنیاد نهادم و در دوره وزارت راه و شهرسازی به شرکت بازآفرینی شهری تغییر نام یافت و تبدیل شد به محور نظام توسعه شهری و مسکن در ایران.

در دوره‌ی جدید که ایده‌ی ایران و بازخوانی تمدن ایران‌شهری را به عنوان جان‌مایه‌ی سیاست‌گذاری وزارت راه و شهرسازی قرار دادم، او همواره مشوق من بود. تقریبا در تمام جلسه‌هایی که در این باره در وزات‌خانه و یا خانه‌ی گفتمان شهر می‌گذاشتم شرکت می‌کرد و با اندیشه، بیان و قلم خود ما را یاری می‌کرد. در همین خانه سخنرانی کرد و یکی از عکس‌هایی که از او انتشار یافته است، در همین خانه از گرفته شده‌است. چندبار که از پی‌گیری بحث در یک وزارت‌خانه صددرصد مکانیکی خسته ‌شدم و می‌خواستم که بحث را رها کنم، او از جمله کسانی بود که مانع من بود. از صمیم قلب ایران‌دوست بود. با عمق باورهای معرفتی ایرانیان آشنا بود، با تاریخ و ادبیات ایران خو گرفته بود، ایران را گشته بود و به‌خوبی می‌شناخت و چون به کرامت انسان ایرانی باور داشت، در پی بازخوانی و بازآفرینی شهرایرانی بود. حسِّ تعلق او به ایران مانع فهم او از مدرنیته نبود. هر چند او بیشتر تمایل داشت که از واژه تجدد استفاده کند. تامل او در باره شهر ژرف و تاریخی بود. لذا عنصر زمان را فراموش نمی‌کرد، هم‌چنان‌که عنصر مکان موضوع اصلی دانش‌پژوهی اوبود. زیبا آ‌ن‌که تا رمق در بدنش بود از تدریس و دانش‌پروری امتناع نکرد و هنوز با دقت و وسواس از هر جلسه‌ای در آن دفتر کوچک و تمیزش یادداشت برمی‌داشت. بی‌گمان آن یادداشت‌ها ارزشمندند.

اینک او در میان ما نیست، لیکن آثار وجودی گران‌بهایی از خود به یادگار گذاشته است. شاگردان فراوانی را تربیت کرده است و در بسیاری از اتفاق‌های معماری و شهرسازی ایران در دوران اخیر ردپایی از حضور خود به‌جای گذاشته است. من ضمن این‌که در سوگ او خود غمین هستم، غم از دست شدن او را به همسر مهربانش سرکار خانم شهین اسکندری، فرزندان ارجمندش، همکاران گرامیش، دانشجویان و دوستداران و جامعه‌ی حرفه‌ای معماری و شهرسازی ایران تسلیت می‌گویم و برای او از درگاه باری رضا و شادمانی آرزو می‌کنم. روانش شاد و یادش گرامی باد.

عباس آخوندی

۱۳۹۹/۷/۷

محسن حبیبیشهرسازایران
‌‌‌‌‏معلم در دانشگاه تهران و در پی ایده ایران هستم،‌‌‌‌ ایده‎ ای متضمن توسعه، بالندگی و امنیت برای همه ایرانیان، تحکیم پیوند ملت های حوزه تمدنی ایران و صلح پایدار | توییتر » ‌‏@AkhoundiAbbas
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید