امسال بیش از هر سال خانه و محله را میفهمیم. با زوایای تاریک آن آشنا گشتهایم. از فضاهای پر و خالیِ زیبای آن لذت میبریم و از تندیها و شلوغیهای بیجای آن خسته میشویم. بیماری کرونا همهمان را مجبور کرد که در خانه بمانیم. خانه امسال برای همهی ما بیش از یک خوابگاه و بیش از مایهای برای تشخص و سری در میان سرها داشتن است. آن پناه ماست. باید به لحظههای شادی و رنج ما و به شور و غم فضا بدهد. حال با فضا بهطور مستقیم ارتباط بر قرار میکنیم. در فضای نامانوس با هزاران زلمزیمبو نمیتوان شادی کرد. در فضای شلوغ و ناآرام بهسختی میتوان لحظههای غم و تنهایی را گذراند.
امسال ما مفاهیمی چون سادگی را برای داشتن یک زندگی راحت میفهمیم. وقتی افکار و اوهام به ما یورش میبرند و تاریکی بر زندگیمان سایه میافکند، مفهوم نور را درک میکنیم. وقتی، عرصه بر ما تنگ میشود، فراخی آسمان دریچههای خودش را بهروی ما میگشاید. وقتی زندگی رنگ میبازد، درختان سبزی را به یاد ما میآورند. آواز سحرگاهی پرندگان روحبخش جانهای خسته ماست. و آب خستگی را از تنهای ما میزداید و طروات بخش صورتهای درهم و برهم است. حالا سایه معنی میدهد تا فرصتی داشته باشی تا افقهای دور را ببینی. موسیقی درگاهی است گشوده برای تجربه فضاهای مختلف در عین آرامش. حالا، خانه باز گرمای خود را باز یافته است و ما را از این سرمای زجرآور زمستان نجات داد. در این بستر، معماری یعنی فلسفه، زیبایی و زندگی. و معمار کسی است که به زندگی ما رنگ و بوی انسانی میدهد و زیبایی را که غایت فهم هستیشناسانه است به ما هدیه میدهد.
معمار مفهوم پیوند را میفهمد و خانه را به محله پیوند میزند همچنان که باغبان جوانههای مختلف را بر تنهی درختان پیوند میزند. امسال همه فهمیدیم، که بدون همسایه نمیتوان زندگی کرد. رنج همسایه رنج ماست و شادی او شادی ماست. چهاردیواری اختیاری از معنا افتاد و ما مفهوم مراقبت محلهای و غمخواری نسبت به همسایگان را بیش از هر سال فهمیدیم. امسال فهمیدیم که بیمسئولیتی هر یک از ما چه پیامدهایی برای همسایگان دارد. بنابراین، مفهوم آزادی در عین آزادگی برای ما معنا پیدا کرد. و دریافتیم که فقر در همسایگی ما تمام هستی ما را تهدید میکند و نمیتوان به سادگی از اتفاقهای اجتماعی و پدیدههایی که هر روز در کوچه و بازار در گرداگرد ما رخ میدهند بیتفاوت گذشت. امسال مفهوم پیوستگی ساختار محلهی انسانمحور را فهمیدیم.
امسال مفهوم حریم را فهمیدیم. و دریافتیم که تجاوز به حریم طبیعت، چه جزای سهمناکی دارد. فهمیدیم که کوه حریم دارد، رودخانه ، دریا، حیات وحش، همه و همه حریم دارند. شهر هم حریم دارد و دریافتیم که چگونه وقتی حرمت شهر میشکند، مدنیّت سقوط میکند. و با چشم خود چشمههای فراوانی را دیدیم که طی آنها زندگی همهی شهروندان مورد تجاوز و تاختوتاز سوداگران و برخی مدیران شهری و گاهی بهنام مهندسانی شدهبود که حرص و طمعشان را پایانی نیست، هر چند که در لباس میش خودنمایی کنند. این بیماری جهانگیر پاسخ طبیعت به انسان حرمتشکن بود که خود را ارباب طبیعت میدانست و غرّه به تکنیک از معماری عبور کرده بود.
امسال همه دریافتیم که جهان کوچک شدهاست و تمام انسانها در همسایگی یکدیگر قرار دارند و شعر سعدی تعبیر شد که بنی آدم اعضا یک پیکرند. امسال همسایگانِ دور هم نزدیک بودند و فهمیدیم که نمیشود درها را بست و تنها زندگی کرد. سرشت انسانی، بر زندگی جمعی ابنای بشر نهاده شدهاست و با آن نمیتوان درافتاد. امسال، معماری در اندازههای فردی، محلی و جهانی برای ما معنا یافت. و من بیش از هر زمان عاشق معمارانی شدم که سرشت وحدتبخش جهان را وجدان میکنند، به توحید ایمان دارند و وحدت را به همگان عرضه مینمایند. روز معمار بر معماران میهنم و معماران انساندوست جهان مبارکباد.
عباس آخوندی، 3/اردیبهشت/1399