روزنامه «دنیای اقتصاد» در ارتقای دانش اقتصادی فعالان اقتصادی و عموم مخاطبان نقش بسیار موثر داشته است. «دنیای اقتصاد» متکی به مبانی نظری مشخص است و تلاش کرده همواره خط مشی روشنی را تعقیب کند و در مطالبش اصول علمی را رعایت میکند.
این روزنامه خیلی دنبال سوژه های زرد نیست و مباحث و سوژه ها را درست مطرح میکند. «دنیای اقتصاد» تا الان کمترتحت تاثیر تحولات سیاسی قرار گرفته است. به همین دلیل موجهای سیاسی که در مقاطع زمانی مختلف شکل گرفته نتوانسته این رسانه را غرق کند. «دنیای اقتصاد» همیشه از این نوع امواج کناره گرفته و از یک سکوی بالاتر، به مسایل نگاه کرده است.
یک نمونه مشخص درباره این نوع نگاه حرفهای «دنیای اقتصاد»، پرداختن به موضوع ارز 4200 تومانی است که از همان روز اول این ماجرا تا الان، موضع خود را درباره آن اعلام کرده و در نقد این سیاست ارزی نادرست، از جهات مختلف، گزارشهای تحلیلی به همراه مقالات متعدد منتشر کرده است.
«دنیای اقتصاد» در گزارشهای تحلیلی سعی کرده مشکلات واقعی را ببیند و مسئله را درست طرح میکند. اساساً طرح اشتباه یک مسئله در رسانه باعث انحراف افکار عمومی میشود و اوضاع را بدتر میکند. وقتی صورت یک مسئله غلط طرح شود، نتیجه هم غلط گرفته میشود. اما این رسانه با طرح درست مسایل و مشکلات اقتصادی هم به حل آن و هم به فهم عمومی کمک کرده است.
در طول سالهای انتشار «دنیای اقتصاد»، گنجینه خوبی از آمارها و اطلاعات و یادداشتها و مقالات در حوزههای مختلف در این رسانه شکل گرفته است که برای تحلیلگران اقتصادی و فعالان اقتصادی بسیار قابل است.
هر صبح فعالان اقتصادی قبل از این که کسب و کار خود را شروع کنند نیاز دارند برای هر نوع تصمیم و برنامهریزی، ابتدا «دنیای اقتصاد» را بخوانند؛ همه صفحات این روزنامه از بازارهای تخصصی مثل مسکن و خودرو و دیجیتال گرفته تا بازارهای مالی همچون بورس برای فعالان اقتصادی کاربرد روزانه دارد.
اما با همه این نقاط قوت و استثنایی «دنیای اقتصاد»، نکتهای که تا الان در این روزنامه خیلی به آن پرداخته نشده است موضوع «اقتصاد سیاسی» است. پرداختن به اینکه چرا یک تصمیم اقتصادی غلط است و تصمیم درست چیست، خیلی کار سختی محسوب نمیشود. خلاء محتوایی در «دنیای اقتصاد» آن است که مسایل مرتبط با «اقتصاد سیاسی» کمتر مورد توجه قرار میگیرد. از منظر «اقتصاد سیاسی» میتوان بررسی کرد که چرا علیرغم آنکه همه آگاهان و کارشناسان اقتصادی یک سیاست را غلط تشخیص میدهند اما در نهایت آن سیاست توسط سیاستگذار انتخاب و به اجرا درمیآید. از این زاویه که به مسایل پرداخته شود مشخص خواهد شد سیاست انتخاب شده، طی یک فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری برآیند منافع نیروهای ذینفع در جامعه است. اگر «دنیای اقتصاد» در مسیر آینده خود به این موضوع بیشتر از قبل بپردازد میتواند به اصلاح روند سیاستگذاری اقتصادی کمک موثری بکند.
به عنوان مثال از زاویه «اقتصاد سیاسی» میتوان گفت نیروهای ذینفع تلاش میکنند نهایتاً معیار خودشان که حامل منافعشان است را به عنوان معیارهای ارزشی برای کلِّ جامعه ارزیابی منظور و تحمیل کنند. یک نمونه از این مورد «تولید توسط دولت» است. ذینفعان در نهادهای عمومی و برخی نهادهای کارگزاری تمایل به انجام فعالیت اقتصادی توسط دولت دارند؛ تمایل دارند انحصار درست کنند، انحصار چندجانبه درست کنند و یا بهطور غیررقابتی از دولت کار بگیرند تا از منافع سرشار آن عایدی کسب کنند. این نهادها با محدود شدن ورود دولت به فعالیت اقتصادی مخالفند. در این میان هر چقدر از جهت نظری گفته شود که مداخله دولت در اقتصاد کار درستی نیست اما در نهایت آنها آنقدر در غالب کردن معیارهای خود پیش میروند تا نظرشان را معیار قضاوت اجتماعی نمایند. در نهایت معیار موفقیت دولت مثلاً در بخش مسکن و خودرو میشود تعداد پروژه هایی که دولت برای مسکن سازی تعریف میکند! در حالی که از نظر اقتصادی، اساساً ورود دولت به فعالیت اقتصادی کار ناپسندی است. اینجا نقش «دنیای اقتصاد» آن است که از زاویه اقتصاد سیاسی به موضوع بپردازد تا بتواند در نهایت اشتباه بودن این معیار قضاوت را برای جامعه عمومی تبیین کند. «دنیای اقتصاد» در مباحث ریشههای شکل گیری فساد، تعارض منافع و عدم شکل گیری رقابت سالم اگر چه مباحث و گزارشهای متعددی منتشر کرده اما همچنان از زاویه اقتصاد سیاسی، جا دارد خیلی بیشتر به این مسایل پرداخته شود.