عباس آخوندی
عباس آخوندی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

روسیه و معمای غزه

موفقیت اولیه عملیات بسیار گسترده‌ی حماس، پیشروی سریع در سرزمین‌های اشغالی، و موفقیت در به‌ اسارت گرفتن عناصری بلندمرتبه از ارتش اسرائیل در کنار رفتار غیر قابل دفاع در کشتار غیر نظامیان موجب طرح معمای منابع اطلاعاتی حماس و امکان حفاظت اطلاعات از این عملیات و مجوز کاربست خشونت شده‌است. از این‌رو، تحلیل‌گران و کارشناسان با تکیه بر اطلاعات پراکنده و ارزیابی برندگان وبازندگان آن اقدام به گمانه‌زنی‌های مختلفی نموده‌اند. که البته همه‌ی آنها قابل مناقشه‌اند. لیکن در هر صورت توجه بدان‌ها برای فهم ابعاد موضوع ضروری است.

گمانه نخست این است که این موفقیت نتیجه رشد درونی حماس و سایر مجاهدان فلطسینی و دست‌یابی آنان به توان عملیاتی بسیار پیچیده از رهگذر درس‌آموزی از عملیات گذشته در کنار اطمینان بیش از حد سیستم اطلاعاتی اسرائیل به‌خود است. که موجب بی‌توجهی آنان به تحرک‌های فلسطینیان شده‌است. اطمینان بیش از حد سیستم‌های اطلاعاتی به‌خود موجب شکل‌گیری حفره‌های امنیتی در کنار گوششان می‌گردد. به‌هرروی، پذیرش این ارزیابی با توجه به گستردگی عملیات و موفقیت‌های آغازین آن و توجه به توان لجستیکی و اطلاعاتی مجاهدان، درونی‌بودن آن اغلب مورد تردید است و موجب شکل‌گیری معمای منبع اطلاعاتی و لجستیکی پشتِ این عملیات شده‌است.

گمانه دوم "تله اسرائیل" و غفلت تعمدی آن است. این رویکرد بر این گمان است که سیستم‌های اطلاعاتی اسرائیل و مصر از این عملیات کم‌وبیش و با دقت‌های متفاوت آگاه بوده‌اند. لیکن، نتانیاهو عمدا بدان بی‌توجهی کرده‌است تا حماس را به عنوان شروع کننده تجاوز به جهان معرفی کند و با توجه به خشونت‌های رواداری شده در عملیات، امکان پاکسازی گسترده‌ی نژادی و قومی در منطقه غزه را تحصیل کند. این نظریه بر این گمان است که هزینه‌ی ضربه به آسیب‌ناپذیری اسرائیل، کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان آن و سایر زیان‌های حیثیتی، جانی و مالی اسرائیلیان از سود حاصل از مجرای مشروعیت‌یابی نسبی در پاکسازی نسبی قومی فلسطینیان و کوچ اجباری آنان از منطقه باریکه غزه و متوقف کردن عملیات گروه‌های جهادی در فلسطین برای مدتی طولانی، کمتر است و سرجمع کابینه راست‌گرای اسرائیل این هزینه را در برابر منافعش پذیرفته است. لذا، عملا حماس در دام اسرائیل افتاده‌است. این رویکرد، بیشتر ناظر بر این فرضیه است که اسرائیل در پیِ تغییر پارادایم فهم افکار عمومی جهان از نزاع اسرائیل-فلسطین و جابجایی موقعیت اشغالگر و قربانی تجاوز است تا به عملیات پاکسازی قومی از سوی خود نسبت به فلسطینیان مشروعیت ببخشد. این فرضیه با توجه به جریان غالب رسانه‌ای در غرب پشتیبانی می‌شود. طرفداران این نظریه به نمونه‌های مشابه با شدت و ضعف متفاوت از جمله گمانه‌هایی که در باره عملیات 11 سپتامبر وجود دارد اشاره می‌کنند.

گمانه‌ی سوم ارزیابی هزینه و فایده بازی‌گران جهانی و منطقه‌ای از این عملیات است. این گمانه در تعارض با گمانه‌ی دوم نیست و می‌تواند لایه‌ای دیگر از آن باشد. از این منظر برنده‌ی نهایی این جنگ تا این لحظه روسیه بوده‌است. این فرضیه از سویی به پرسش منبع پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی حماس در عملیات پاسخ می‌دهد و از سوی دیگر تا حدی با نتیجه‌ی ارزیابی برندگان و بازندگان منازعه و گمانه‌ی دوم هم‌سو است. بر اساس این گمانه، با توجه به بن‌بست جنگ اوکراین دو طرف در پی دست‌یابی به یک موقعیت برتر برای شروع مذاکره و پایان جنگ هستند. روسیه با این اقدام در واقع با هزینه حماس و فلسطینیان در درجه‌ی اول و هزینه‌ی اسرائیلیان در درجه دوم به موقعیتی دست‌یابی یافته است که می‌تواند از آن در حل‌وفصل مساله اوکراین نیز سود ببرد. در عین‌حال، با توجه به هم‌گرایی استراتژیک روسیه و اسرائیل در مساله‌های مربوط به امنیت منطقه، و امکان نقش میانجیگری‌ای که روسیه می‌تواند ایفا کند، در گام دوم می‌تواند ایفای نقش اثباتی داشته باشد. به‌هرروی، این گمانه را نیز نمی‌توان بدون مناقشه و مسجل دانست. طرح آن در اینجا نیز برای آن است که تحلیل‌گران بدان توجه کنند و در تایید و یا رد آن نظر خود را اعلام دارند.

بسیاری از تحلیل‌گران به این فرضیه که یک قدرت خارجی قابل اتکا در نشان دادن نقاط آسیب‌پذیری پدافندی و عملیاتی و حفاظتی و انتظامی در نقاط صفر مرزی اسرائیل نقش داشته باور دارند و می‌گویند که اصلا نمی‌شود این مساله را دور از ذهن دانست. بر اساس این نظریه، ممکن است که یک سیستم اطلاعاتی در واقع آن نقاط اصلی آسیب‌پذیری را برای مقامات ارشد و اطلاعاتی و امنیتی حماس آشکار کرده باشد و حماس هم توانسته باشد از آن نقاط استفاده کند. از سوی دیگر، بی‌گمان، روسیه تا کنون برنده‌ی اصلی این منازعه بوده‌است. زیرا توجه‌ها از جنگ اوکراین به اسرائیل منتقل شد.

بر اساس این گمانه، روسیه در واقع می‌خواست با دو کارت حماس و ایران هم‌زمان بازی کند. از سویی امکان موفقیت عملیات را برای حماس فراهم آورد تا پس از آن بتواند در باره مساله حماس با اسرائیل وارد مذاکره شود و از سوی دیگر، با استفاده از کارت ایران توجه‌ها را از روسیه منحرف سازد. امکان استفاده از کارت ایران با هوشمندی ایران و عدم وجود شواهد میدانی از سوی غرب از حیز انتفاع افتاد. لیکن کارت حماس هم‌چنان در دست روسیه است. اکنون روسیه تنها کشوری است که در آینده می‌تواند در ازای گرفتن امتیازاتی از غرب در اوکراین در این ماجرا به اسرائیل کمک کند.

برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که برخی تسلیحات اهدایی امریکا و غربیان به اوکراین در اختیار حماس قرار گرفته است. نظریه‌ای می‌گوید که این سلاح‌ها توسط باندهای فاسد اوکراینی در بازار سیاه به‌فروش رفته و از این رهگذر در اختیار حماس قرار گرفته است. لیکن، نظریه‌ای دیگر بر این باور است که این سلاح‌ها در نبردهای اوکراین توسط روسیه به غنیمت گرفته شده‌است و بخشی از آن‌ها در اختیار حماس قرار گرفته و این خود نشانی بر پشتیبانی روسیه از عملیات است.

نکته دیگر به نتیجه نرسیدن شورای امنیت در صدور قطعنامه به سود اسرائیل است. این نیز نتیجه مخالفت قطعی روسیه و همراهی چین بود. به واقع، روسیه می‌خواست به اسرائیل ضرب شصتی نشان دهد که در جریان جنگ اوکراین از نزدیکی به اوکراین خودداری کند و هزینه این همکاری را بداند. در عین حال پنجره‌ای را نیز به‌روی او بگشاید. در صورت واقعی بودن این گمانه، فرایند عادی‌سازی روابط برخی از کشورهای عربی با اسرائیل پس از یک دوره توقف مجددا فعال خواهد شد.

به هر روی، باید منتظر بود و دید که اتفاق‌های بعدی کدام‌یک از این گمانه‌زنی‌ها را تایید می‌کند و یا آن‌که اساسا واقعیت چیز دیگری بوده‌است.

روسیهغزهاسرائیلپاکسازی قومیجنگ اکراین
‌‌‌‌‏معلم در دانشگاه تهران و در پی ایده ایران هستم،‌‌‌‌ ایده‎ ای متضمن توسعه، بالندگی و امنیت برای همه ایرانیان، تحکیم پیوند ملت های حوزه تمدنی ایران و صلح پایدار | توییتر » ‌‏@AkhoundiAbbas
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید