عباس آخوندی
عباس آخوندی
خواندن ۱۰ دقیقه·۷ ماه پیش

عید فطر و جامعه‌ی شرک‌آلود

می‌خواستم به مناسبت ایام، مطلبی در باره جان‌مایه عید فطر که توحید و اجتناب از شرک است بنویسم، که یادداشت زیر از رهگذر دوستی به‌دستم رسید. مدت‌ها است، هر گاه از منظر دینی به حامعه‌ی ایران نگاه می‌کنم اثار شرک را همه‌جا می‌بینم و این بسیار آزارم می‌دهد.

به گفته قران کریم: اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۳۱﴾. اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مامور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست، منزه است او از آنچه [با وى] شريك مى‏ گردانند.

بی‌گمان، پرِ خود را نیز در میان می‌بینم و در پی تطهیر خود نیستم. از این رو نیز به خدا پناه می‌برم. حالیا، نوشتن یادداشت را به‌عهده تعویق می‌اندازم و یادداشت آقای سید محمود صدری عزیز را انتشار می‌دهم. البته این به‌معنی توافق با تمام مدعای آن نیست. خوانندگان در باره شواهدی که ایشان می‌آورند خود باید به تحقیق بپردازند. لیکن، جان‌مایه نوشته که برآمدن اشعری‌گری در ایران و جهان اسلام است شایسته تامل چندباره است. به آن بیندیشیم.


دفن دین واقعی و برآمدن اسلام سیاسی ورسالت روشنفکران

✍سید محمود صدری

از صدر اسلام تا به امروز ماجراهای فلسفی در جهان اسلام ظهور و بروز زیادی داشته‌است. در این رابطه نکات مهمی وجود دارد که تامل در آن، می‌تواند مسیردرست و سازنده‌ای که هدف شارع بوده را روشن و سدی در برابر اهداف منحرفان و فریبکاران شود. این مطلب مطول‌تر از یک مقاله و نوشته در فضای مجازی است که از این بابت پیشاپیش عذر و پوزش را بپذیرید.

۱

اندیشه‌ها وتفکرات و یا ماجراهای فلسفی و فکری که در جهان اسلام روی داده ریشه در عوامل چند داشته‌است.

اولین عامل در اختلاف اندیشه‌ها، برداشت انسانها از یک مکتب است. عالمان و پیروان یک مکتب به اندازه فهم و درک خود از آن برداشت دارند و چون تفاوت دانش و درک، یک امر طبیعی‌ است ازاین‌رو، متفاوت اندیشیدن در یک مکتب و در تاریخ تفکرات، منطبق با ماهیت و ذات وخلقت انسان می‌باشد و امری غیر معمول نیست.

دومین عامل، شرایط سیاسی و اجتماعی و فضای فرهنگی ست که در تفاوت برداشت‌های انسان موثر می‌باشد.

سومین عامل در تفاوت اندیشه‌ها واختلاف فکرها، ریشه در منافع فردی و گروهی و سیاسی و مادی و قدرت دارد.

روشن است که عوامل دوم و سوم می‌تواند خطرناک و مخرب و برای جوامع مضر و خسارت‌بار باشد.

۲

یکی از گرایشات قوی و یا اصلی‌ترین تفکر در جهان اسلام، اشعری‌گری است که امروزه نیز وجه غالب در بین علمای دین و حوزه‌ها و طلاب می‌باشد. اشعری‌گری و یا تمسک به ظواهر دین و چشم‌پوشی از مبنا و اصول آن و تعطیلی خرد در برابر ظواهر شرع، از شدت و ضعف برخوردار و دارای دامنه وسیعی است. اینکه گفته‌ شد اشعری‌گری دارای طیف و دامنه وسیع است به این دلیل می‌باشد که خوارج، تکفیریان، سلفیان، وهابیان و تقریبا تمام عالمان اهل سنت و اکثریت علمای شیعه را شامل می‌شود و این گروه‌ها و دستجات در دائره و قالب این تفکر جای دارند.

بعنوان نمونه ابن‌تیمیه برای اصالت دادن به ظواهر دین و نفی هرگونه عقل‌گرائی می‌گوید دو نوع عقل وجود دارد. عقلی که دین را بر می‌گزیند و تشخیص می‌دهد که وحی یک امر درست و صحیح می‌باشد. این عقل وظیفه ذاتی خود را به انجام رسانده‌است. عقل دوم بعد از این انتخاب کارها را باید بدست دین بسپارد و همه آنچه که در آن است را قبول کند. اینجا دیگر عقل دوم تحت امر و دستورات است و کاربردی بجز تبعیت ندارد.

ابن‌تیمیه برای آنکه عقل را در تشخیص روایات و مسائل دینی کنار بگذارد به این انحراف و تعریف دو عقل دست یازیده‌است. ایشان اگر عقل اول را هم قبول می‌کند چون به آن نیاز دارد. ابن‌تیمیه چنانچه عقل اول را کنار می‌گذاشت در توجیه پذیرش دین مشکل پیدا می‌نمود. چرا که دین برای انسان‌ها آمده و حیوانات که فاقد عقل هستند از آن دور می‌باشند و این انسان است که بوسیله خرد آن‌را قبول می‌کند. در واقع ابن‌تیمیه برای توجیه تفکر اشعریت حتی با عقل نیز بازی می‌کند و برای آن به یک تفسیر به اصطلاح فلسفی اما کاملا بی‌پایه و بی‌منطق قائل می‌شود.

۳

اسلام سیاسی

این نوشته بدنبال تشریح شاخه‌های اشعریت نیست لذا به همان چند جمله بالا بسنده می‌شود. آنچه که تفکر منحرفانه اشعریت را در حکومت وارد می‌کند اسلام سیاسی است. در اینجا اوج فاجعه روی می‌دهد و زندگی جهنمی رقم می‌خورد. اشعریت تا زمانی‌که بعنوان یک تفکر دینی و زندگی فردی است خسارات آن جهل و نادانی افراد و رواج خرافات و عدم فهم و درک از واقعیات است. اما آنجا که وارد امور سیاسی می‌شود زندگی و حیات و زیست جامعه و کشور را دچار بحران می‌سازد و زندگی را بر جامعه سخت و جهنمی می‌کند. خوارج نهروان نمونه بارز این فاجعه می‌باشند. زمانی‌که تفکر انحرافی آنها رنگ سیاسی بخود گرفت مصیبت‌های دردناک و وحشتناکی را در دنیای اسلام بوجود آورد.

۴

اسلام سیاسی در دوران جدید با رویکرد مبارزه علیه استعمار و بیداری جوامع اسلامی ظاهر گردید و هدف آن تفسیر به‌روز دین و علل عقب افتادگی جهان اسلام و راه چاره برای غلبه بر آن بود. اسلام سیاسی تا زمانی‌که متوجه مبارزه علیه استعمار بود مسیر مثبتی را می‌پیمود. ولی از زمانی‌که در آن موضوع حکومت دینی مطرح شد فاجعه دنیای اسلام رقم خورد.

متاسفانه، اسلام‌گرایان روشنفکر از این امر آگاهی نداشتند که اسلام رایج در کشورهای مسلمان تحت تاثیر افکار اشعریت است.آنان هم‌چنین فاقد این درک ودانش بودند که در صورت تحقق حاکمیت دینی این عالمان و رهبران مذهبی هستند که زمامدار واقعی می‌شوند. روشنفکران از این نکته که اکثريت قریب به‌اتفاق عالمان دین در جوامع اسلامی از تفکر اشعریت برخوردارند نیزغفلت داشتند. اکنون این واقعیت که اولا هر حاکمیت دینی لاجرم در اختیار فقها قرار می‌گیرد. و ثانیا دیدگاه قرون وسطائی اشعریت ملاک حکومت‌های دینی است بر همگان روشن شده‌است.

۵

این روزها سخنان آقای پناهیان درباره پیامبر اسلام و مولای متقیان مورد تعجب وحیرت شدید است. البته این امر طبیعی‌ است که سخنان انحرافی و کذب در مورد نبی مکرم اسلام سبب حیرت و استفهام و تعجب واقع شود اما چنانچه تاریخ اشعریان و فرقه‌های سیاسی بررسی شود این عمل یعنی بیان سخنان منحرفانه در مورد همه آنان صادق است. نوع انحراف هم بستگی به شرایط سیاسی و منافع آنان و زمان و مکانی که درآن هستند بوده‌است.

مجاهدین خلق بعنوان یگ گروه مذهبی سیاسی دیدگاه خاص خود در مورد اسلام را مطرح نمودند. آنان متاثر از مارکسیسم، عملکردی از خود بر جای گذاشتند که چهره هر خائن و جنایتکار و وطن‌فروش و... را روسفید نمودند. فدائیان اسلام که رویکرد سیاسی اشعری داشتند بنوبه خود کارنامه سیاهی را بر جای گذاشتند. آنان اگر قدرت می‌گرفتند هم‌چون ابوبکر بغدادی موجبات وهن دین و انسانیت می‌شدند.

اقای پناهیان میگوید تلخی حضرت محمد (ص) یاوری برای او بر جای نگذاشت. وی می‌خواهد وضعیت فعلی کشور و دوری مردم از دین را توجیه ‌نماید. اما، چون از سواد چندانی برخوردار نیست و در سطح یک منبری متوسط می‌باشد فراموش می‌کند که ویژه‌گی اصلی پیامبر اسلام اخلاق نیکوی اوست. چنانچه وی آیات انک لعلی خلق عظیم (تو دارای اخلاق بزرگ هستی) ما ارسلناک الا رحمه للعالمین (ما تنها ترا برای رحمت بشریت فرستادیم)، فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک (بسبب رحمت از جانب خدا اخلاق نرم‌خو برای مردم داری و اگر تندخو و یا به قول آقای پناهیان تلخ بودی از جانب تو پراکنده می‌شدند)، لعلک باخع نفسک الا یکونوا مومنین (پیامبر برای ایمان آوردن مردم غصه می‌خورد وغمگین می‌شد. این آیه می‌فرماید این حالت نزدیک است که جانت را بگیرد)، ایشان خود می‌فرمایند بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (من برای تکمیل و کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شدم) و... را نخوانده واطلاعی ندارد. لااقل داستانی که در کتاب دبستان در مورد گذر‌ روزانه پیامبر از کوچه یک یهودی و ریختن کثافت بر سر حضرت از خانه زن بهودی را باید خوانده باشد.

در ثانی پیامبری که گوشت‌تلخ است آیا برازنده رسالت و تربیت انسانها می‌باشد؟ ایشان می‌گوید از همه بدتر پیامبر یاوری نداشت. اگر پیامبر یاوری نداشت پس چه کسی مردم عربستان و اطراف را مسلمان نمود؟ این مسلمانان پیرو چه کسی بودند و توسط چه فردی اسلام آوردند؟ اقای پناهیان قبلا اخلاق را در مقابل دین قرار داد و روایت لاتمم مکارم الاخلاق را ضعیف توصیف نمود. او درست می‌گوید چرا که در مکتب اشعری و اسلام سیاسی اخلاق هیچ منزلت و جایگاهی ندارد. از ایشان و همفکرانش سوال می‌شود که اگر اخلاق و رفتار انسانی از علی در حکومت گرفته شود ایشان چه منزلتی نسبت به حاکمان دیگر دارد؟ اصلا برای چه هدفی حکومت را قبول کرده‌است؟ چنانچه قدرت ملاک باشد چنگیز و تیمور و آتیلا و... از ایشان قدرتمند‌تر بوده‌اند وامپراطوری روم قابل قیاس با حکومت بر کوفه نبوده‌است.

اقای پناهیان چندی پیش مطرح نمود که باید ثروتمند شد. او به اعضای فرقه این سیگنال را می‌داد که می‌بایست بر امکانات و ثروت مملکت حاکم شوند. و لذا نه تنها اعتنائی به شایعات در مورد خانه‌ها و ثروت او و دیگر اعضا نداشته باشند بلکه خود نیز در این جهت و مسیر گام‌نهند.

در این گفتگو هم بر اینکه پیامبر باندی برای خود نداشت سخن می‌راند. هرکسی از ظن خود شد یار من. نگاه باندی انتظار دارد پیامبر که رسالتش برای جهان بشریت است فرقه‌ای و باندی عمل می‌نمود. قابل ذکر است که در تاریخ بشریت نگاه فرقه‌ای مخرب‌ترین وزشت‌ترین و سخیف‌ترین وعقب‌افتاده‌ترین وبدوی‌ترین نگرش انسانها می‌باشد که متاسفانه جامعه ایران اکنون گرفتار آن شده است.

۶

وجه مشخصه اسلام سیاسی

انحراف مفاهیم و اصول اسلام، انکار اخلاق و بی‌توجهی کامل به آن، استفاده از هر ابزار و وسیله‌ای برای پیشبرد اهداف (هدف وسیله را توجیه می‌کند)، رسیدن به قدرت و حفظ آن به هر وسیله ممکن می‌باشد. از اینرو علاوه بر سخنان آقای پناهیان شنیده می‌شود که در حکومت امام علی فساد موج میزد. در واقع دروغ و تهمت و خراب کردن امامان و متهم‌کردن آنان به بی‌اعتنائی به فساد از جانب فرقه مصباحیه و اسلام سیاسی برای توجیه قدرت و فساد فعلی نه تنها مباح بلکه واجب است.

7

روشنفکران مذهبی رسالتی بس خطیر و مهم دارند. آنها اولا رسالت دارند در مقابل تحریف دین به تبیین صحیح و درست آن بپردازند. اجازه ندهند که این گروه تمام مفاهیم دینی و سیره پیامبر و امامان را تحت نظرات برآمده از قدرت درآورند. اجازه ندهند که چهره پیشوایان اسلام و حقایق و مفاهیم و گفتارقران را آن‌طور که می‌خواهند تغییر دهند. یکی از خطرات بزرگ فرقه‌ها حذف خدا و قرار دادن یک هدف به جای پروردگار عالمیان است.

مجاهدین خلق تشکیلات را به‌جای خدا قرار دادند و امثال پناهیان، قدرت را به‌جای توحید نشانده‌اند. البته مجاهدین هم از تشکیلات قدرت را قصد می‌کردند. به‌همین دلیل است که خدا و رسولش و همه برگزیده‌های الهی می‌بایست توجیه‌گر قدرت آنان باشند و هر مانعی در این مسیر می‌بایست از بین برود. قران و همه رفتار و گفتار پیامبر و امامان در جهت اهداف قدرت آنان توجیه گردد. از اینرو، اخلاق در مقابل دین ساختگی آنان نفی می‌شود. پیامبر هم بر خلاف توصیف قرآن و همه تاریخ نویسان و عالمان و پیروان ایشان، گوشت‌تلخ معرفی می‌شود که مردم از او پراکنده شده‌اند.

بنظر می‌رسد اولین رسالت روشنفکران آن است که در این شرایط در یک امر مشترک متحد شوند. این امر افشای اهداف فرقه قدرت است. اگر این اصل مسلم مورد قبول واقع شود که هسته قدرت تعبیراتی غیر از اصل دین دارد بر همه روشنفکران و متفکران و صاحبان اندیشه لازم می‌آید که صرفنظر به باور داشتن و یا عدم ایمان به اسلام به تبیین درست دین بپردازند و تحریف طیف فرقه آیت الله مصباح و اعوان و انصارشان را آشکار سازند.

رسالت دوم روشنفکران آن است که ضمن اصل یکپارچگی ایران و پرهیز از اقداماتی که موجب تضعیف کشور بشود تلاش نمایند هسته سخت قدرت را مجبورسازند خود را با اکثریت مردم همراه کند. روشن است این در صورتی است که روشنفکران بتوانند اکثریت مردم مخالف را با خود همراه نمایند.

اشعری‌گریپناهیانتوحیدروشنفکراناسلام سیاسی
‌‌‌‌‏معلم در دانشگاه تهران و در پی ایده ایران هستم،‌‌‌‌ ایده‎ ای متضمن توسعه، بالندگی و امنیت برای همه ایرانیان، تحکیم پیوند ملت های حوزه تمدنی ایران و صلح پایدار | توییتر » ‌‏@AkhoundiAbbas
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید