عباس آخوندی - دی ۹۸
پرسش کانونی در موضوع آلودگی هوا این است که آیا این پدیده تنها یک امر فنی است و یا آنکه به ظرفیت اقلیمی شهر-منطقهها نیز بستگی دارد. دوست عزیزم آقای ابراهیم فروزانی، از شیراز که به یاد نمیآورم ایشان را از نزدیک ملاقات کردهباشم، نقدی بر مطالب سخنرانی من با عنوان «شهرداریها، حقوق شهری و حق شهروندان به شهر» نوشتهاند و برایم ارسال داشتهاند. فکر کردم، بازنشر آن میتواند به تضارب آرا در این باره کمک کند. موضوعی که زندگی مردم در کلانشهرها را در تنگنا قرار داده بهویژه این روزها که با پدیده وارونگی هوا روبهرو هستیم و امکان نفسکشیدن از مردم سب شدهاست. (برای مطالعه نقد به انتهای مقاله مراجعه کنید )
شوربختانه دقیقا، در همین اوضاع و احوال صدا و سیما موضوعی با این درجه اهمیت که با زندگی میلیونها نفر ارتباط برقرار میکند را وارونه اطلاعرسانی میکند و دقیقا با ریشهیابی غلط، نتیجهگیری غلطتری میکند. در ریشهیابی بحران آلودگی هوا، درکنار مسائل مربوط به موتورخانهها و خروجی دودکشها، کیفیت حملونقل شهری، وسایل موتوری بهویژه موتورسیکلتها، کیفیت بنزین و مسائلی از این دست که همگی واقعی هستند، یک دلیل عمدهتری نیز وجود دارد و آن بیتوجهی به ظرفیت اقلیمی شهرها و مناطق ایران است. نهایتا تهران و یا هر شهر و منطقه دیگری یک ظرفیت اقلیمی دارد و توسعهی آن بهصورت بینهایت امکانپذیر نیست. این همان موضوعی است که شهرفروشان و سیاستبازان بهازای فروش حقوق شهری این نسل و نسلهای بعدی، تلاش میکنند محبویت فوری کسب کنند و دهها سال حق حیات مردم کلانشهرهای ایران را با چالش روبهرو سازند.
جمعیت شهر-منطقه تهران به حدود 14میلیون نفر رسیدهاست. آب سدهای کرج، لتیان، لار، طالقان، ماملو به تهران منتقل میشوند تا شاید بتوان آب شرب این جمعیت تامین شود. و از این مجرا طبیعت و زیستمحیط دشتهای اشتهارد، کرج، شهریار، طالقان، لار، جاجرود و ورامین دستخوش تحول و تخریب گسترده قرار گرفتهاند. با این وجود، هر سال در تابستان مردم با خطر کمآبی مواجه هستند. حضرات تصور میکنند که اگر توانستند آب را به منطقهای منقل کنند، ظرفیت اقلیمی سکونتپذیری آن را هم افزایش دادهاند. حال آنکه ظرفیت اقلیمی موضوعی فراتر از تامین آب است و تابعی از سایر عوامل زیستی مناطق چون درجه حرارت، کیفیت خاک، گونههای گیاهی، زیست جانوری و مسائلی از این دست نیز میباشد. از این رواست که میبینیم شهرهایی چون تهران، اصفهان، تبریز، اهواز، مشهد، شیراز، قم، کرج و سایر کلانشهرها دچار چالش امکان سکونتپذیری شدهاند. در همین ارتباط، میتوان به طرحهای پُرچالش انتقال آب از خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر به کویر مرکزی و شهرهای دور از دریا اشاره کرد. همگی این طرحها علیرغم ظاهر مردم پسندانهی آنها، ظرفیت فروبردن شهرهای مقصد در بحرانهای بزرگتر اقلیمی را همچون اصفهان در بردارند.
در چنین فضایی، حضرات جشن سیاسی میگیرند که دولت با طرح ملی مسکن به طرح مسکن مهر بازگشته و این کپی برابر اصل آن است. در این طرح یکبار دیگر دولت در پی افزایش ظرفیت سکونتدهی پردیس میباشد. شهر جدید پردیس که در هنگام تاسیس برای جمعیتی در حدود 140000 نفر طراحی شدهبود، در همان آغاز، با پدیده کمآبی روبهرو بود. پس از آن در یک تصمیمِ به زعم حضرات انقلابی، دستور ساخت حدود یکصدهزار واحد مسکونی جدید در آن صادر شد. یعنی جمعیت آن به بیش از 300000 نفر فزونی یافت و اکنون نیز قرار است که افزونتر شود. همین موضوع در مورد سایر شهرهای اطراف تهران مصداق دارد. . اکنون حضرات بهجای نقد این موضوع همین خبر را با آبوتاب به خیال آنکه این بازگشت به سیاست دوستان حضرات است بازنشر میدهند. اگر خواستید در این باره بیشتر بخوانید به این یادداشت نیز مراجعه فرمایید تا برای شما معلوم گردد که چگونه جای دوغ و دوشاب عوض شدهاست.
https://virgool.io/@AbbasAkhoundi/mehr-m1nhyko9cwyt
?کوتاه سخن آنکه تا چه حد باید تاسف خورد که منافع ملی و زندگی مردم، این چنین هزینهی کسب محبوبیتهای زودگذر و تصفیهحسابهای سیاسی میشود و کمتر کسی با مردم صادقانه صحبت میکند.
ابراهیم فروزانی، شیراز
سلام،
ضمن استقبال از حرف های شما خصوصا در مورد هشدار های شما پیرامون فراگیری سوداگری شهری در میان اعضای شوراهای شهر های مراکز استان ها نکاتی به نظرم می رسد که خدمت شما عرض می کنم، به جهت اینکه می گویید ریشه ای قصد دارید به این وضعیت بپردازید که حق هم همین است و البته ریشه بسیاری از گرفتاری های دیگر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ما در این مناسبات شکل گرفته در شهرهای مان است:
۱- جناب دکتر آخوندی بدانید که کسانی که شما با آنها سخن گفتید خود از موتلفین اصلی جریان سوداگری شهری هستند، من ۱۲ سال به معاون شهرسازی و شهردار با پنج شورا کار کرده ام و این دانشی است از تجربه زیسته ام. هر شورا جدید نسبت به قبل به این نقش خود در سوداگری شهری آگاهانه تر و عامدانه تر عمل کرده است. نظام سیاسی نیز به این وضعیت آگاهی تام و تمام دارد و دامن زننده به آن بوده است. به نظر من تحولات تاریخی سیاسی و اقتصادی ۲۰ سال اخیر را کاملا می توان و باید مبتنی بر تحولات این نهاد کلیدی شهری توضیح داد، چیزی که اصلاح طلبان از درک آن در تقنین و اجرا ناتوان بودند و مهم ترین ضربات بر پیکر اصلاحات از همین مهم ترین دستاوردشان بر آنها وارد شد، چون نتوانستند نظریه و تئوری آنرا که تئوری سیاست مدرن و زندگی شهری بود، بفهمند.
۲- آقای دکتر به نظرم شما مسئله آمایش سرزمین را دستکم گرفتید. یکی از مهم ترین علت های فراگیری سوداگری شهری نبود آمایش سرزمین است. البته نه آمایش سرزمین تنها به عنوان یک طرح و برنامه فضایی انتزاعی و کتابخانه ای بلکه نبود تفکری که به آمایش سرزمین می رسد و اراده سیاسی-اجتماعی که برای آن در سطح عالی حکم رانی سرزمین نهادسازی می کند و مبتنی بر تفکری استراتژیک است برای ایجاد عدالت فضایی و توازن فعالیت، فضا و انسان در سطح سرزمین، عدالتی که مبتنی بر حکومت نظمی برای تحقق و تعین اندیشه آزادی و انسان-شهروندی آزاد. اتفاقا از مهم ترین مباحث امروز شهری وارد کردن این تفکر و متدولوژی استراتژیکی آمایش از سطح سرزمین به سطح منطقه در برنامه ریزی منطقه ای و منطقه شهری و البته درون شهر و خردفضاهای آن است.
۳- از باز آفرینی شهری گفتید و اینکه آنرا تنها در هسته های تاریخی شهرها نمی دانید و کل شهر مدنظر شماست. حرف درستی است ولی باید کل شهر را مفهوما توضیح داد. کل شهر به نظر من باید کل منطقه شهری باشد که متاسفانه در نظام برنامهریزی شهری ما و نظام نهادی مرتبط با آن هیچگاه جایگاهی درست پیدا نکرد در حالیکه که در تاریخ دانش برنامهریزی این منطقه شهری است که فهم اش منجر به بوجود آمدن دیسیپلینی جدید در دانش و عمل بشری می گردد و برنامهریزی مدرن شهری در بستر آن متولد می گردد.
۴- حکومت قانون را بسیار خوب گفتید اما چرا آنرا به اندازه کافی باز نمی کنید؟ حاکمیت قانون اگر در شهر فهمیده شود و محقق شود آنگاه کشور نیز حکومت قانون خواهد داشت و می توان از دموکراسی و انسان آزاد سخن گفت.
۵- آقای دکتر خواهش دارم از این واژه خطرناک مردم سالار به جای دموکراسی استفاده نکنید. دکتر جواد طباطبایی بحثی دقیق و مهم دارد که چرا این ترجمه به بدفهمی ما از دمکراسی دامن می زند و اساسا از درک اشتباه مان از این دستاورد بشری است که چنین ترجمه ای برای آن ساخته ایم.
۶- ببخشید ولی گمان کنم شما مفهوم حق به شهر را درست در این سخنرانی توضیح ندادید. حق به شهر، به عنوان یک حق جمعی و نه فردی، حقی است که شهروندان در زاد و رشد شهری یا همان urbanisation و بازآفرینی شهر و البته خودشان به واسطه آن دارند. می دانید که این مفهوم بیشتر نتیجه کار فیلسوفان و اندیشمند های چپی مثل هانری لوفور بوده که شاید بهترین تفسیر ها نیز از آن را کسانی مثل دیوید هاروی از آن بدست داده اند. کتاب دیوید هاروی تحت عنوان "از حق به شهر تا شهرهای شورشی" توسط انتشارات آگه در سال ۹۵ چاپ شده است.
درست می گویید حق به شهر، حق زندگی است اما حق زندگی "شهر" است. اینجا انسان ها به عنوان شهروندان خود را در روح شهر می فهمند و مطالبه حق می کنند و نه تنها به عنوان شهروند فردیت یافته ای که در اندیشه لیبرال مهمترین حق متعین شده اش حق مالکیت اش است هرچند پیش از آن حق حیات بود که آنچنان که باید در تاریخ لیبرالیسم به تحقق آن در شهر به آن پرداخته نشد و به همین علت است که سطح بالاتر و انتزاعی تر شده حق به شهر را که دیالکتیک اش را در وضعیت انضمامی شهر می بینیم را اندیشه چپ پیش می برد. و تفکر لیبرال متواضعانه باید در اینجا درس آموزی کند تا بتواند پروژه خودش را درشهر تعریف کند و پیش ببرد.
وقتی من صحبت های شما را به عنوان یک لیبرال می شنوم احساس می کنم این آزاداندیشی و تواضع در جنابعالی وجود دارد و هنوز امیدی می شود داشت که شهر به خود آگاه شود و خود را بازآفریند و به نیروهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یادآوری کند که بر شاخ ننشینید و بن نبرید و سهم و حق شهر را بپردازید که تاوان اش بس سنگین است. این آوایی است که از وجدان شهر برمی آید، وجدانی که شهروند حامل آن است.
ابراهیم فروزانی، شیراز