«ادبیات» را به معنای هر آنچه مربوط به «رشته ادبیات» است برگزیدم و دامنهاش را دانسته گستردم تا بتوانم درستنویسی را در حیطه آن بیاورم و چشمدارم دوستان فرهیختهام که انا العبد الحقیر را میشناسند خرده نگیرند که هرگز اظهار فضل و تقدّسی به کبارت ندارم و این وجیزه تنها کوششی است برای درستنوشتن و بیان اهمیت آن بنا به ضرورت رویاروییام با الفاظ، که مرا گزیری از آن نیست.
«نوشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش برافروختند»
مقطع ابتدایی، «ضدّ» را «زِدّ» نوشتم تنبیه شدم. همچنین تجربه نوشتن «ضایع» با «ز» و «التفات» با «ط» و «خواندگان» را بیحذف «ه» در کارنامهام دارم. هنوز هم در تشخیص صحیح کثیری از کلمات نظیر «ضجّه»، «زجه»، «ضجر»، «زجر» و بخاطر سپردن تمایز معنایی آنها دچار سردرگمی میشوم.
چند سال پیش بزرگواری فرّهمند با حفظ و اقتدار تمام منزلت شغلی و حرفهای خودش در یک سازمان دولتی پاراف کرده بود:«بلاع مانع است اقدام شود!»
صورتجلسهای دیدم ضمِّ پروندهای حقوقی با قلم وزین وکیل محترمی که «توجیه» را با «ح»نوشته و هیبت عالمانهاش را ناخواسته برباد انتقاد قاضی شعبه داده بود.
سربند «پیشخوان»های دولت در کوی و برزن هر شهر و روستایی پیوسته فریاد میکنند فرهنگستان جلیلالقدر زبان فارسی ما دقّت لازم در گزینش صحیح واژه «پیشخان» را بهرغم تاکید لغتشناسان سرشناس در کتابهای ارزشمند معین، انوری و عمید رعایت نکرده است.
و استاد شهیر دانشگاهی در صفحه شخصیاش قلم زده بود: «مرهم» را«مرحم»!
براستی چرا چنین اتفاقات سخیفی در حوزه ادبیات میافتد و چرا این همه نااستواری در بنای مستحکم زبان فارسی روی میدهد؛ در حالی که هر سال بیشتر از سالهای قبل بر سنگینی بار القاب و عناوین متعدد و دهنپرکن علمی و شغلیِ ما تلنبار میشود؟