ویرگول
ورودثبت نام
ابوالفضل ناصری
ابوالفضل ناصریعلاقمند به سینما، نوشتن و کمی فلسفه
ابوالفضل ناصری
ابوالفضل ناصری
خواندن ۶ دقیقه·۴ ماه پیش

مگر از کمدی چیز زیادی می‌خواهیم؟!

"هپی گیلمور 2"، ساخت 2025
"هپی گیلمور 2"، ساخت 2025

از کجا شروع شد؟

دیروز بود؛ صبح اول وقت، که فیلم "هپی گیلمور" را تمام کردم! برای کسانی که خبر ندارند می‌گویم که این فیلم، دنباله‌ی دوم هپی گیلمور دهه‌ی نود هست. بله درست است؛ بعد از 30 سال، قسمت دوم را ساخته‌اند!

نکته‌ی جذاب آن، بازگشت آدام سندلر افسانه‌ای است. در قسمت اول هپی گیلمور، یک گلف‌باز ساده است که پس از یک سری ماجراجویی‌ها، کلی موفقیت کسب می‌کند و نام خود را میان حرفه‌ای‌ترین گلف‌بازها به ثبت می‌رساند. اما بخاطر فوت همسرش به مشروب‌خوری، روی آورده و گلف را برای همیشه ترک گفته است.

حالا پس از گذشت سی سال، به 300 هزار دلار نیاز دارد تا دختر دُردانه‌اش را به دانشگاه رقص باله بفرستد و تنها راه جور کردن این چُنین پول زیادی آن هم در فرصت کم، فقط با بازگشت به جایی که در آن خبره می‌باشد، امکان‌پذير است. اما مشکل آنجاست که سی سال است دست به چوب گلف نزده و باید تا شروع مسابقات، مهارت خود را دوباره کسب کند.....


خب بگذارید دوباره بگویم : دیروز بود؛ صبح اول وقت، که فیلم هپی گیلمور را تمام کردم. راستش را بخواهید، واقعا ناامید شدم! البته یک جورایی انتظارش را داشتم و بیشتر بخاطر خودِ سندلر، فیلم را نگاه کردم. وقتی با خودم، سکانس‌های فیلم را مرور می‌کردم، نکات درخشان زیادی به ذهنم نرسید و این خوب نیست!

اگر بخواهم نظر خود را در مورد فیلم بگویم، گیلمور فیلمی است که از نظر فیلمنامه، تقریبا قابل قبول است و شخصیت خود را از یک دائم‌الخمر، به یک قهرمان دوباره بازگشته‌ به زمین گلف تبدیل می‌کند. پس با تمام ایرادات روایی و شخصیت پردازی، بدک نیست! اما به عنوان یک کمدی، همچون یک لیوان آب کرفس، بَدمزه است!

استفاده از شوخی‌های جنسی، زیاده‌روی، لوده‌بازی و طنز‌هایی که نمی‌توانند بخندانند؛ اینها تمام چیزهایی بودند که دیدم، الّا چند صحنه.


حالا فکر می‌کنید که اگر شوخی‌هایش هم گرفته بود و ما را می‌خنداند، چه می‌شد؟! با تمام نقص‌های دیگرش، تنها یک کمدی نسبتا خوب داشتیم.

فیلم آن‌قدر چاق هست که نهایتا بتواند یکی دو پله از نردبانِ هنر بالاتر رود و نه بیشتر! و این است که آدم را ناامید می‌کند.


گذشته روبروی‌مان است، البته اگر سرتان را بچرخانید! کمدین‌هایی داشتیم که هم می‌خنداندند و هم شاهکار خلق می‌کردند. آنها به فیلمِ نسبتا خوب هم رضایت نمی‌دادند (بگذریم که گیلمور، نتوانست حتی به همین جایگاه برسد). چارلی چاپلین، باستر کیتون، ارنست لوبیچ، وودی آلن و نمونه‌های بسیاری که خودتان هم احتمالا در ذهن دارید.

اگر مثل من یک خوره‌ی فیلم باشید، انتظارتان از فیلم‌ها بالا می‌رود؛ درست است. اما وقتی فیلم خودش را در سطح نازلی، محبوس نموده؛ مشکل از من نیست!

شاید با خود بگویید که چه حوصله‌ای داشتی که بعد از دیدن فیلم، این همه چیز (!) به ذهنت رسید! اما باید بگویم پس از تمام شدن فیلم و ثبت یک 4 از 10 آبدار در سایت IMDB، پتو را روی خودم کشیدم و خرناسم به هوا رفت‌!


"زوج عجیب" ساخت 1968
"زوج عجیب" ساخت 1968

ادامه دارد...

دیگر به گیلمور فکر نکردم و سعی کردم که به سلامت روانم اهمیت بدهم. اما امروز پس از دیدن یک فیلم کمدی از جین ساکس به اسم "The Odd Couple" یا همان زوج عجیب، دوباره همان افکار و اندیشه‌ها سراغم آمدند.

باید بگویم که این فیلم واقعا به دلم نشست و با خود گفتم که «چقدر راحت می‌شود یک کمدی خوب ساخت!» ساکس بدون هیچ ادعایی، یک طنز مفرح و در عین حال نکته‌دار ساخته است. شاید جالب باشد بدانید که این فیلم در همان سال، نامزد دریافت اسکار بهترین نویسندگی هم شد.

داستان درباره‌ی مردی است بنام فلیکس که به تازگی از همسر خود جداشده و از زندگی ناامید است. دوست او اسکار، بخاطر اینکه دست به کار خطرناکی نزند، او را به خانه‌ی خود می‌آورد تا مدتی با هم زندگی کنند. اما تفاوت‌های رفتاری هر کدام، موجب خلق صحنه‌ها و موقعیت‌های بامزه می‌شود.

قوت این فیلم، در نویسندگی آن می‌باشد که با رد و بدل کردن دیالوگ‌های هوشمندانه و پینگ‌پنگی و همینطور خلق استعاره‌هایی با طعم نقد اجتماعی، فیلم را از یک کمدی پوچ، به خلوتگاهی با ذهن مخاطب تبدیل می‌کند.


دو فیلم در ترازوی مقایسه

در پایان به نکاتی خیلی ساده اما ظریف اشاره می‌کنم که فیلم "زوج عجیب" به خوبی آنها را درون خود جای داده بود و غالبا "هپی گیلمور" از آنها تهی است :

جک لمون و والتر متیو
جک لمون و والتر متیو

1. اکت های جذاب

جک لمون در نقش فلیکس و والتر متیو در نقش اسکار، نمونه‌ی بارز کارد و پنیر هستند! لمون با بازی‌های بامزه، اما احساسی و زنانه‌اش، از آن‌طرف متیو با حرکت‌ میان خونسردی و عصبانیت‌های روان‌پریشانه، دقیقا همان موقعیتی را خلق می‌کنند که ما و کارگردان از فیلم انتظار داریم. چیزی که در گیلمور غالبا گم است!

در اکثر مواقع آدام سندلر، بازی خاصی ارائه نمی‌دهد و فقط هست که باشد. این موضوع برای بقیه‌ی بازیگران که بدتر هم می‌شود!

2. طنز دیالوگی و نه فیزیکی

نویسنده‌ی "زوج عجیب"، با ذکاوت خاصی دیالوگ‌ها را در کنار هم، چیده است بگونه‌ای که هم در خنداندن و هم به فکر فرو بردن مخاطب، موفق عمل می‌کند.

طنزِ گیلمور اما، جنسی و گاه فیزیکی است و نکته‌ی خاصی درونش وجود ندارد. مثل این می‌ماند که یک صندلی جلوی درب خانه‌تان گذاشته، بروی آن بنشینید و حدود 2 ساعت به ظاهر مردمی که از روبروی‌تان عبور می‌کنند، بخندید؛ به همین مضحکی!

3. شوخی های واقعا طنز!

در یک سکانس، فلیکس با اصرارِ اسکار راضی می‌شود که با دو دختر ملاقات کند. او قرار است که با آنها آشنا شود و اگر توانست، حداقل مخ یکی‌شان را بزند. اما در عوض یاد خانواده‌ و همسرش می‌افتد و گریه‌اش می‌گیرد. این سکانس واقعا بامزه است و فیلم از این موقعیت‌های کمدی، کم ندارد!

اما طنزها در گیلمور، گاها جواب نمی‌دهند. اگر هم برای لحظاتی خنده گرفته‌اند، با نمک افراط، خیلی شور از آب درآمده‌اند. این باعث می‌شود که قبل از افتادن درون خنده، در جای خود خشک‌تان بزند؛ پس خنده، بی‌خنده!

4. نکات زیرپوستِ طنز

در «زوج عجیب»، طنز فقط برای خنداندن نیست؛ بلکه مثل نخی نامرئی‌‌ است که مفاهیم جدی را به سطح می‌کشد. از بحران مردانگی گرفته تا ترس از تنهایی، از فروپاشی خانواده تا تلاش برای حفظ کرامت در دل شکست‌ها؛ همه‌ی این‌ها در دل شوخی‌ها پنهان شده‌اند.

فلیکس با وسواس‌هایش، با گریه‌های ناگهانی‌اش، با تلاش برای کنترل همه‌چیز، نماد مردی ا‌ست که از درون در حال فروپاشی ا‌ست. و اسکار، با بی‌خیالی‌اش، با شلختگی‌اش، با فرار از مسئولیت، نماینده‌ی آن بخش از جامعه‌ست که ترجیح می‌دهد نخندد تا نبیند. این‌ها همان نکاتی‌اند که زیر پوست طنز حرکت می‌کنند و باعث می‌شوند فیلم، در ذهن بماند.

اما در «هپی گیلمور»، طنز مثل رنگی‌ است که فقط روی سطح پاشیده شده؛ بدون عمق، بدون معنا، بدون ردپایی از انسانیت!


به کجا ختم شد؟!

خلاصه آنکه باور کنید ما انتظار عجیب‌آلودی از کمدی نداریم. همین که کمدی باقی بماند، ما را بس است!

یک کمدی باید بتواند شما را بخنداند و اصلا رسالت‌اش همین است. اما اگر توانست علاوه بر این، فکرمان را درگیر کند و نقدهای باظرافت اما بی‌رحمانه‌ی خود را به پهلویمان فرو کند؛ آنجاست که دیگر از سرگرمی به هنر جهش زده است!

اما ظاهرا برخی فیلمسازان عادت کرده‌اند که با پر کردن چشم مخاطب از سلبریتی‌های محبوب و چند جرعه لودگی، ما را به حداقل‌ها سرگرم کنند؛ بی آنکه چیزی در ذهن‌مان باقی بماند! ایرانی و خارجی هم ندارد؛ این دردی است که فراگیر است!

امیدوارم کمدی از دست این چُنین کارگردان‌های بی‌ذوق نجات یابد و دوباره بتواند هم بخنداند و هم بیدارباش بزند!


چطور بود؟!

در پایان ممنونم که تا اینجای متن همراهی نمودید. اگر نظر یا انتقادی در رابطه‌ی با این نوشتار داشتید، خوشحال می‌شوم آنرا در کامنت‌ها ببینم!

✍️ ابوالفضل ناصری

نوشته‌ی قبلی : نقد فیلم The Substance | فرزانگی پوشالی

نقد فیلمسینماکمدیهنرنقد اجتماعی
۱۹
۱۲
ابوالفضل ناصری
ابوالفضل ناصری
علاقمند به سینما، نوشتن و کمی فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید