در دنیا که مردم باهم ارتباط کلامی دارند افرادی هستند که بنا به دلایلی نمی توانند ارتباط کلامی با افراد داشته باشند یادم میاد که نمی توانستم با افراد صحبت کنم و بسیار افسرده بودم، نمی دونم میترسیدم یا خجالت میکشیدم ولی هیچ وقت نمی توانستم با مردم صحبت کنم یا ارتباطی داشته باشم و به همین دلیل خیلی ها از من فاصله می گرفتند و با من دوست نمی شدند تا وقتی یه ویروس به زندگی همه ی ما اومد و مارو خونه نشین کرد و ترس وجود من رو فرا گرفت که دیگه تا ابد نمیتونم با افراد صحبت کنم و خنده های آنها را ببینم و خوشحالی توی چهره شون و یا زیبایی های صورتشون رو، من از همه دور بودم که دور تر هم شدم تا یه روزی که یک دوست به من پیام داد وقتی جوابش را دادم حس خیلی خوبی به من وارد شد و از اینکه تونستم بهش حتی یه سلام بدم خیلی خوشحال شدم و اون لحظه اصلا احساس ترس یا خجالت نمی کشیدم نمیدونم اگه خدا نبود و اگه این گوشیم هم نبود نمیدونستم چطوری با بقیه صحبت کنم و دیگه از اون موقع هیچ وقت برای صحبت کردن نترسیدم کم کم دیگه با گوشیم به بقیه زنگ می زدم و این روز های سخت که داشت سخت تر می شد رو برام خیلی آسون کرد و از اینکه با گوشیم پیام میدادم خیلی خوشحال میشدم و حالم خیلی خوب بود از اون موقع خیلی به تکنولوژی علاقه مند شدم طوری که همه ازمن سوال میپرسدن که گوشیشونو چیکار کنن و به طور باور نکردنی عاشق تکنولوژی شده بودم و یه جورایی وارد تکنولوژی شدم و این تو ذهنم بود که ای کاش گوشی هامون میتونستند تا ۳۰۰ برابر زوم کنند و با بشکن زدن روشن بشن و یا بشه از راه دور نوشت و تایپ کرد داشته باشند و از اون موقع دیگه افسرده نیستم و عاشق خدام و تکنولوژی هستم.#روایتگرباش