Adineh
Adineh
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

تئوری انتخاب: انتخابی بر مبنای فردگرایی و نسبیت‌گرایی

با نظریه‌ها و مباحث روان‌شناسی بیگانه نیستم، اما "تئوری انتخاب" اولین کتابی بود که در حوزه کتاب‌های روان‌شناسی جدید و توسعه فردی خواندم. فصل‌های ابتدایی کتاب و مبانی‌اش را اصلا نپسندیدم. اما برخی از توصیه‌هایی که در فصل‌های پایانی آمده بود، برایم جالب بود. البته که فکر می‌کنم برخی از این توصیه‌ها با مبانی اولیه چندان سازگار نبود!

نویسنده، هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو را مبنای کار خود قرار داده و معتقد است اولویت‌دهی افراد به این نیازها،

ریشه انتخاب‌های مهم زندگی‌ هر فرد را شکل می‌دهد. تاکید کتاب بر "خود" و بر "من" است. نویسنده می‌گوید، نمی‌توان رفتار دیگران را کنترل کرد؛ اما می‌توان رفتار "خود" را کنترل کرد. همچنین معتقد است که همه کارها و احساس‌هایی که داریم را "خودمان" انتخاب می‌کنیم. مبنای اصلی تئوری انتخاب، این است که به جای کنترل دیگران، نیازمند

کنار آمدن با دیگران هستیم. کنترل بیرونی، دشمن آزادی است و این در حالی است که افراد به آزادی و رهایی از اجبار "خود" به زندگی کردن طبق میل دیگران نیازمندند. هر فردی نیاز دارد که برای زندگی کردن مطابق با میل "خود" آزاد باشد و در عین حال به کنار آمدن با دیگرانی که "خود" به آنها "نیاز دارد"، نیازمند است. پس برای ارضای نیازهای "خود" باید رابطه خوبی با دیگران داشته باشیم.

روان‌شناسی‌ای که ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب ارائه می‌کند، به‌شدت فردگرایانه است. او امیال و خواسته‌های فرد را محور قرار داده و به افراد توصیه می‌کند که آنچه خود می‌پسندند را همان‌طور که می‌پسندند انجام دهند.

تئوری انتخاب، همچنین به شدت نسبیت‌گرایانه است. هیچ خوب و بد مطلقی را قبول ندارد و معتقد است آنچه برای "من" خوب است لزومی ندارد برای دیگران هم خوب باشد‌.

به‌عنوان مثال، احساس وظیفه والدین برای تشخیص صلاح کودک و هدایت آن به کار درست و خوب را نیز زیر سوال می‌برد.

حال اگر کودکی بنا بر خواسته "خود" بخواهد ترک تحصیل کند و تمام دوران نوجوانی و جوانی خود را به بازی و سرگرمی بگذراند، چه؟ پاسخ گلسر این است که والدین به‌جای اجبار باید با انتخاب فرزند خود "کنار بیایند". آنها حق کنترل فرزند را ندارند و در بدترین حالت تنها می‌توانند به او توصیه کنند! قابل پیش‌بینی است که در چنین رویکردی فرزند لذت گذرا را به توصیه‌های والدین ترجیح دهد و ترک تحصیل کند. اما آیا همان کودک در آینده به پدر و مادر خود اعتراض نمی‌کند که چرا جلوی اشتباه من را نگرفته‌اید؟ به نظر می‌رسد که رویکرد گلسر، تفاوت عقل و تجربه افراد را در نظر نمی‌گیرد.

گلسر، به خوانندگان خود توصیه می‌کند که کاری که خود می‌خواهند را انتخاب کنند و لزومی ندارد که به هنجارهای اجتماعی پایبند باشند و از ترک این هنجارها احساس گناه کنند! توصیه دیگر این است که افراد در صورتی که احساس کنند حضور فرد دیگری باعث ناخشنودی‌شان می‌شود، به‌راحتی می‌توانند انتخاب کنند که آنها را از دنیای مطلوب خود حذف کنند. نتیجه چنین نگاهی بدون شک فروپاشی خانواده خواهد بود. چرا که افراد به‌راحتی می‌توانند پیوندهای خانوادگی و زناشویی‌شان را ترک کنند و رها از احساس گناه، تنها از میل و خواسته خود، تبعیت کرده و فرد دلخواه دیگری را برای خود پیدا کنند. بی‌آنکه به سرنوشت فرزندان و همسر خود فکر کنند. به‌عبارت دیگر، بر اساس تئوری انتخاب، اینکه "من" در هر لحظه چه چیزی را دوست دارم و منافعم چگونه اقتضا می‌کند، بر منافع جمع و خانواده و پایداری روابط خانوادگی و زناشویی ترجیح داده می‌شود. به نظر می‌رسد که نتیجه این رویکرد، انسانی غیراجتماعی و بی‌تفاوت نسبت به روند‌های اجتماعی است که تنها خود را نسبت به نیازها و امیال شخصی‌اش متعهد می‌داند.

جالب اینجاست که در فصل‌های بعدی، نویسنده توصیه می‌کند که افراد رفتار خود را متناسب با در نظر گرفتن تاثیر آن بر دیگران تنظیم کنند! و به نظر می‌رسد چنین توصیه‌ای با مبانی کتاب که در فصل‌های نخست بدان اشاره شده، در تعارض است.

علیرغم تمام نقدها به مبانی کتاب، چند نکته از فصل‌های پایانی کتاب را دوست داشتم‌. نخست اینکه زیربنای مشکلات روان‌شناختی را در مشکلات رابطه‌ای می‌دانست و بر گفت‌و‌گو برای حل اختلافات تاکید می‌کرد. دوم آنکه بر خلاف رویکرد روان‌شناسی‌ فروید از ریشه‌یابی مشکلات کودکی پرهیز می‌کرد و بهبود روابط کنونی و اهمیت ندادن به گذشته و یادآوری بدبختی‌های گذشته را توصیه می‌کرد و سرانجام اینکه بهترین و موفق‌ترین ازدواج ها را در ازدواج میان افرادی می‌دانست که نیاز به بقا در آنها متوسط، نیاز به آزادی و قدرت در آنها کم، و نیاز به عشق و تعلق‌ و تفریح‌شان بالا باشد. پس هر گونه انحراف از این الگو را نیازمند مذاکره و کنترل رفتار خود می‌دانست و افرادی با نیاز شدید به آزادی و قدرت را افرادی نامناسب برای ازدواج برمی‌شمرد.

چنین نگاهی، به‌درستی هم آسیب‌ قدرت‌طلبی جوامع سنتی و هم آسیب آزادی‌طلبی جوامع غربی امروزی را نشان می‌دهد.

این پست جهت شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است. برای خرید کتاب از طاقچه به لینک زیر مراجعه کنید:

https://taaghche.com/book/92605
تئوری انتخابچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید