میخواستم بدایت این متن با سلامی به گرمای هوای این روزها باشد اما دریغ که چند روزی است جو اطرافمان با اندکی برودت بهاری آمیخته گشته است. شاید هم هوای این روزها برایتان گرمابخش باشد و این توصیفام، متعجبتان کرده باشد. خواستم خاطرنشان کنم که متعحب نشوید. به هر حال سنی از ما گذشته و جسممان در برابر سختیهای روزگار آسیبپذیرتر جلوه میکند.
در این وادی که تأملی افزون میکنم، با خود میگویم به راستی بیش از 4 سال از نخستین مواجهههایم با مشغلههای دلپذیر دانشجویی گذر کرده و این سیر ایام، پر از هم افسوس و هم یاد خوش است.
آن زمانهای که نودانشجویی گریزپا در میانهی دانشگاه بودم، آغازین گامهای مسیر طولانی مدت فعالیت دانشجوییام از همان اتاقکِ دوست داشتنی نیم طبقهی فعالپرورترین دانشکدهی شریف بود. طریقی که در مَطلَعش، بیشتر نگرشی از مَنظَر سرگرمی و از بَهرِ مشغولیت در هنگامهی فراغت به آن داشتم. اما هر چه که پیشتر میرفت و به فرازش نیل میکرد، این فهم بیشتر برایم قالبریزی میشد که خیلی هم نگاه حاشیهای نباید بِدان داشت.
آدمی برای رشد و تعالیاش نیاز مسلّمی به کسب تسلط در مهارتهایی دارد که با فراگیری دروس تحصیلات عالی به آن دست پیدا نمیکند. مهارتهایی که هم در نقاطی برای رشد انسان به ما هو انسان سودمندتر است هم بازدهیاش را ازدیاد میبخشد.
نباید کم اعتنا باشیم به آن که ما پیش از هر چیز، انسان بودن و زیست اجتماعی با همنوعانمان را باید خوب بیاموزیم. به هر میزانی که فرد موفق در عرصهای برای خودمان یا متعهد نسبت به ارزشهایی هم باشیم تا آن روزی که احتیاج پیشینیاش را مظروف شخصیتمان نکرده باشیم، انسانی نافذ و کامیاب در جامعه پیرامونی خود نخواهیم بود.
شاید بهتر باشد اینچنین گفت که، کسب این مهارتها واجب است!
و از آنجایی که در میان عمده ورودیهای شریف، میزان وقتگذاری پیشاکنکور بر تقویت ظرفیتهای خویش در این عرصهها کمتر از کرانهی نیاز است. و این مسئله هم روشن است که هر چه دیرتر بشود، هزینه ناشی از کسب این خبرگیها بر طبق الگوی نمودار نمایی افزایش خواهد یافت. نتیجه حاصلی که عامپذیرتر است، همین است که بهترین دوره برای کسب و تقویت خود در این عرصهها همین دوران دانشجویی است.
آن سوی لبهی شمشیر هم غرق شدن بی محابا در این جذابیتهای سودده دانشجویی است که دانشجو را از بخشی از اصالتاش مُنفَک نگاه داشتن و تبعید وی در مسیری غیر عادی است.
نسبت به متذکر شدن این مضمون هم نباید نسیان داشت که ضرورت نگاه در شأن منزلت به آن جنبه مذکور، ما را از اهمیت توفیق در عرصه دانشجویی به معنای خودش باز دارد.
در واقع چالش اصلی دوران دانشجویی و تثبیت حیات فراخور آن، التفات به این نکته است که بایستی در این روزگار به تعیین چالاکتر نقطه بهینه خودمان در طیف تعاملی این دو لبهی شمشیر برویم تا زیست اجتماعی برازنده را حصول کنیم.
آن چیزی که تفاوت را در میان انسانهای حاضر در این وهله رقم میزند، چالاکی در انتخاب و گزینش درست است. هر چه چالاکتر بتوان بهینهترین ناحیهی طیف را تشخیص داد و در راستایاش گام برداشت، ظرفیت وجودی برای پیشی گرفتن در مسیر بهروزی مهیاتر است.
کنون که تقریبا به حدود فرجام این مسیر طولانی رسیدهام، حضور در فضای دانشجویی شریف را امری واجب میدانم که نباید راحت آن را کنار گذاشت. مسئلهای که نسبت به آن از مرتبه سرگرمیمآبانه بودن به واجبالأمر بودناش تغییر نگرش داشتم. در جایگاه سرگرمی نگاه کردن به آن خیلی رواج دارد چرا که در این نگاه، بیشتر تکیهاش هم بر خوشیهای لحظهای و همان مشغلههای فراغت است و اگر به خیال مواجههی درست با آن هستیم، خیلی باید مراقب عبور از این مرز و صرفا سرگرمی ندیدنش باشیم.