آیین روشن
آیین روشن
خواندن ۱۰ دقیقه·۱ سال پیش

وحدت، آفرین!



رابطه غدیر با وحدت

نبی مکرم اسلام ۲۳سال در مسیری تلاش کردند که مسیر هدایت مردم بود. هدف مسیر این بود که صدای اسلام یعنی تسلیم امر خدا بودن و یا به تعبیری دیگر سلم و امنیت به گوش جهانیان برسد. برای استمرار این مسیر هدایت، لازم بود شخص دیگری پس از پیامبر آن را ادامه بدهد. در غیر این صورت رسالت پیامبر نیمه تمام باقی می‌ماند.
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد [به خلق] برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای؛ و خدا تو را از [شر] مردمان محفوظ خواهد داشت، و خدا کافران راهدایت نخواهد کرد. (سوره مائده- آیه۶۷)

اما متاسفانه علی رغم تلاش‌های پیامبر، رسالت نیمه تمام ماند و پروژۀ نبوت که بسیار موفق پیش می‌رفت، دچار یک خلاء اساسی شد و ۲۵ سال یک شکاف عمیق بین رفتار ظاهری نبوت و ولایت پدید آمد. همان‌ طور که نبوت و نبی را کسی جز خدا نمی‌تواند تعیین کند، آن کسی را هم که بنا بود این مسیر را ادامه بدهد، طبیعتا مردم نمی‌توانستند تعیین کنند و مصداقش را بشناسند؛ باید خداوند او را معرفی کند و پیامبر اکرم از قول خداوند در غدیر همین مسئله را بیان فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ هر کس که من مولای اویم، این علی مولای اوست.

مسئلۀ غدیر خط‌‌کش تمایز بین حق و باطل است. هر طرفی که غدیر را قبول داشته باشد، طرفی است که می‌خواهد نبوت را استمرار بدهد. متقابلا طرفی که غدیر را قبول نداشته باشد، طرفی است که می‌خواهد مسیر هدایت را از بین برده و عملا نبوت را متوقف کند. طبیعتا تنها یک طرف، حق و یک طرف باطل است. شاید واضح‌ترین تعابیر در این باره را حضرت امام هادی(علیه‌السلام) در زیارت غدیریه دارند که دراین زیارت خطاب به حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِین»؛ شهادت می‌دهم ای امیرالمؤمنین که شک‌کنندۀ در تو، اصلاً به رسول امین ایمان نیاورده است. در همین زیارت داریم: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ»؛ سلام بر تو ای دین قویم پایدار و ای صراط مستقیم آن. «أَشْهَدُ أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ بِقَوْلِ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ: وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیما»؛ امام هادی(علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «شهادت می‌دهم که این گفته و آیۀ خدای عزیز رحیم که: و این صراط من مستقیم است، تو هستی.» تو صراط مستقیم هستی و طبیعتا کسی که در صراط مستقیم شک کند، انگار در نبوت شک کرده و کسی که نسبت به نبی و نبوت دچار شک است، انگار ایمان نیاورده است. گاهی تندتر از این تعابیر هم وجود دارد؛ مثلا: «فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ»؛ لعنت خدا بر کسانی که تو را با دشمنانت هم‌تراز پنداشتند یا کسانی که از دشمنان تو پیروی کردند.
نکته قابل توجه آن است که اگر کسی «دین الله القویم» را نداشته باشد، اصلا انگار دینی ندارد و ایمانش ناقص است، اما آیا نتیجۀ این حرف این است که ما هرجا که رسیدیم، آن را بیان کنیم؟ نه، این یک بحث اعتقادی است، اما ابراز آن موضوع دیگری است. ابراز یعنی فریاد بزنیم «أشهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّه» یا مثلاً‌ «اللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ أمیرِالمُؤمِنین» یا حتی از این هم صریح‌تر بگوییم. اعتقاد قلبی اصلا توقف ندارد و کم‌رنگ هم نباید بشود و این، تندروی و افراط نیست. اعتقاد قلبی یک اعتقاد جازم است، اما وقتی می‌خواهیم این اعتقاد قلبی را بیان کنیم، از ساحت اعتقاد به ساحت عمل و فقه وارد می‌شود. اعتقاد عقیده و کلام است و باید محکم به آن پافشاری کنیم، اما ابراز آن فقه است. فقه هم تابع یکی از احکام پنجگانه است؛ یا واجب است یا حرام، یا مستحب یا مکروه و یا مباح است. طبیعتا در جایی که مفسده‌ای نیست، حکم اولی این است که این عقاید را ابراز کنیم؛ یعنی هم ولایت امیرالمؤمنین و هم برائت از دشمنان ایشان را اعلام بداریم. در عمل به فقه اما گاهی عنوان ثانوی و تزاحم پیش می‌آید. فرض کنید بحث مصلحت مطرح می‌شود، بحث حفظ جان مسلمین یا بحث تحریک نکردن احساسات دیگران پیش می‌آید. این‌که ما دشمن یا دوست را الان وسط هوای گرگ‌و‌میش نباید تحریک کنیم؛ طبیعتا این‌جا تقیه و سکوت داریم، رده‌بندی عقاید داریم و این هم از واضحات تشیع است.

پس این اشکال که می‌گویند مگر شیعه نیستید، پس چرا بیان نمی‌کنید؟ می‌گوییم تشیع اعتقاد است و ابرازهایش در فقه است و این ابراز قطعا تابع شرایط می‌باشد. بنابراین قاعدۀ کلی این است که ما دو ساحت و زمینه داریم؛ تفکرات شیعه در اعتقاد هیچ‌وقت نباید تعطیل شود، اما در ابراز اعتقادات رده‌بندی داریم.

اما بحث وحدت در کجای این ماجرا ملموس است؟ اگر با یک غیر شیعه‌ برخورد داشته باشیم که به غدیر به آن معنایی که ما معتقدیم، معتقد نباشد، اولا او را قاتل حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) نخواهیم دانست. شاید بتوان گفت بیش از ۹۰ درصد از جامعه‌ی اسلامی غیر شیعی اصلا این حرف‌ها را نمی‌دانند. اصلا نمی‌دانند و خبر ندارند که بنی‌امیّه چه بلایی سر اسلام آورده است! چه دسیسه‌هایی که در روایات نشده است! چه کتمان‌ها که صورت نگرفته است! چه دفن‌هایی که انجام نشده است! و چه تحریف‌هایی که رخ نداده است! از اینها خبر ندارند.
پس اولا این افراد دشمن ما نیستند. ثانیا اگر آن برائت در قلب و عقیدۀ من حاکم است، آن نسبت به دشمنان است و نه نسبت به این برادرم که خبر ندارد. لذا شما می‌بینید اگر از کسانی که معاند بودند، پیش اهل بیت می رفتند و احیانا جسارتی می‌کردند، حضرات(علیهم‌السلام) به مقتضای آنان پاسخ می‌دادند. مثل امام حسن(علیه‌السلام) که به «مُغَیره» یک‌جور پاسخ دادند، اما آن‌جایی که شخصی از راه رسید که فضای رسانه‌ای او را فریب داده بود و دشنام می‌داد، خیلی نرم با او برخورد کردند، او را تحویل گرفتند و اطعام کردند؛ چون می‌دانستند رسانه این افراد را گول زده است و‌ آن فرد قاصر است. رفتار ما با «مغیره» و «قُنفذ» متفاوت است. اهل بیت با این افراد دو جور برخورد می‌کردند و تنوع رفتار داشتند.
سوالی که این‌جا پیش می‌آید این است که آیا ما می‌توانیم در جامعۀ اسلامی و در بین همۀ فرقه‌های اسلامی برادرانه رفتار کنیم؟ جواب این است که هم از جهت تئوریک می‌توانیم و هم در عمل. اصولا مادامی که اجتهاد هست و معصوم حاضر نیست، امکان ندارد که اختلافی پیش نیاید و بعضی اختلافات نیز ازبین‌رفتنی نیستند؛ حتی درون تشیع هم همین است. اگر بخواهیم در رفتار و کردار ملاک را بر اختلافات بگذاریم، درون شیعه هم منهدم می‌‌شود! چون در شیعه نیز فرقه‌های مختلف وجود داشته و بین این فرقه‌ها هم اختلاف هست. اگر این نگاه حکم‌فرما باشد، شیعه و شیعه هم با هم نمی‌توانند زندگی کنند؛ چه برسد به شیعه و سنی یا مسلمان و مسیحی. در حالی که اگر آن وحدت رویه در ذهن باشد، همۀ کسانی که به جبهۀ توحید کمک می‌کنند، در یک جبهه قرار می‌گیرند؛ بدون این که بخواهیم بی‌جهت همدیگر را تطهیر کنیم.
ما یک‌سری تمایزات فکری با اهل سنت، مسیحیت، یهودیت و دیگر ادیان داریم، اما اگر در یک جبهه قرار گرفتیم، در حکم آیه‌ی شریفۀ «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إلاّ اللَّه وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا» هستیم.

وقتی به جبهۀ توحید کمک می‌کنیم، از عقایدمان حتی به اندازۀ یک ارزن دست نمی‌کشیم و به قول شهید مطهری از یک مستحب هم کوتاه نمی‌آییم؛ اما این به این معنی نیست که دیگران را انکار کنیم یا بخواهیم آن‌ها را در جبهۀ خودمان بیاوریم. ما با توهم اهل سنت طرفیم. یعنی چه؟ یعنی عموم مردم ما شاید این‌طور فکر می‌کنند که اهل سنت همه‌شان قاتل حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را دوست دارند، همه‌شان قاتلان امام حسین و امیرالمؤمنین(علیهما‌لسلام) را دوست دارند، همه‌شان موافق سقیفه‌اند به معنی این که حقی بوده و پایمال شده است، اما اصلا این‌طور نیست. کسانی در گذشته کارهایی کردند و عده‌ای بعدا آمدند روی پشته‌های تحریف و کتمان قرار گرفتند و اصلا خبر ندارند قضایا چه بوده است. ما نسبت به آن‌ها توهم داریم، چون فکر می‌کنیم همه ناصبی و دشمن اهل بیت(علیهم‌السّلام) هستند. از آن طرف آن‌ها هم نسبت به ما می‌گویند این‌ها مشرک هستند، امیرالمؤمنین را برتر از پیغمبر و خدا می‌دانند! اهل سنت نیز بعضا توهماتی نسبت به شیعیان دارند، جامعه‌ی ما هم توهماتی نسبت به اهل سنت دارد. در این هیاهو عنصر وحدت‌آفرین چیست؟

مرحوم علامه‌ امینی(رحمة‌اللّه‌علیه) می‌خواست یک کتابی درباره‌ی ادبیات غدیر بنویسد، ایشان در مصادر اسلامی می‌گشت و اشعاری را که شیعه و سنی راجع به غدیر سروده بودند، جمع ‌می‌کرد. چون شعر خیلی مهم است. در واقع شعر رسانۀ آن زمان بوده است. علامه امینی می‌خواست بگوید در رسانۀ آن زمان، غدیر به معنی امامت بوده است. اشعار را جمع ‌کرد و در کنار این اشعار، چون این‌ها را سال به سال منتشر می‌کرد، بعضی از مباحث امامت امیرالمؤمنین را هم مطرح می‌کرد یا اشکالاتی را به غاصبان سقیفه وارد می‌کرد. و یا گاهی اوقات نیز شبهاتی علیه شیعه را پاسخ می‌گفت. علامه‌ امینی سعی کرد با مصادر اهل سنت این موارد را بیان کند تا نشان دهد که آن چیزی که ما از غدیر معتقدیم، در منابع آن‌ها نیز یافت می‌شود. و این مزیت مهمی‌ است که ما از منابع اهل سنت هم می‌توانیم مطالبمان را استخراج کنیم. به همین علت کتاب «الغدیر» وحدت‌بخش است؛ چون با استفاده از مصادر اهل سنت سعی کرده عقاید شیعه را تبیین کند. یعنی ما را بشناسید و سپس نقد کنید؛ نه این که توهمی از ما داشته باشید. از این طرف به ما هم یاد می‌دهد وقتی می‌خواهید با آن‌ها مواجه شوید، بدانید همه‌شان «ابن تیمیه» نیستند. «ابن تیمیه‌»ها یک طیفند که طیف‌های زیادی نیز مخالف و دشمن این‌ها هستند. ما باید عقاید آن‌ها را بشناسیم، آن وقت راحت‌تر می‌توانیم با هم گفت‌وگو کنیم تا آن‌ها هم ما را بشناسند. وحدت یعنی باید مباحثۀ منصفانۀ علمی، دقیق و آکادمیک صورت بگیرد. بدون مباحثۀ علمی وحدت رخ نمی‌دهد، چون اگر ما خودمان باشیم، درون‌گرایی می‌کنیم و همۀ آن‌ها را با یک چوب می‌زنیم. آن‌ها هم اگر درون‌گرایی کنند، ما را با یک چوب می‌زنند و ما درواقع دو توهم از یکدیگر را نقد می‌کنیم.

کسی که شیعۀ امیرالمؤمنین است و تشیع را حقیقت اسلام می‌داند، باید پیرو اهل بیت باشد و باید دلش بتپد برای این‌که افراد دیگری را هم به این مکتب اضافه کند. آن روایات امام صادق و امام عسکری(سلام‌اللّه‌علیهما) را یادمان نمی‌رود که می‌فرمودند شما هدایت‌گر نیستید؛ با درفش نباید دین را در ذهن مردم القاء کرد، وظیفۀ ما تبلیغ است. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هر کس را که برای غدیر تبلیغ کند، دعا کرده و هر کس را که بی‌خیال غدیر و جزو خاذلان باشد، نفرین کرده است. باید حقیقت را بگوییم، ولی مجادله و دعوا نکنیم. ما حرفمان را مستدل می‌زنیم. «إنّا هَدَیناهُ السَّبیل»؛ دوست داریم این‌جوری باشد، «إمّا شاکِراً و إمّا کَفوراً» یعنی بگیر و ببند نمی‌کنیم.

متأسفانه غدیر در جامعۀ ما غریب است. وقتی ما وظیفه‌مان را نسبت به غدیر انجام داده‌ایم، که غدیر سبک زندگی ما را بسازد. چطور شب یلدا یا عید نوروز وارد سبک زندگی مردم شده است؟ غدیر که «عیداللّه الأکبر» است هم باید سبک زندگی ما را تغییر دهد. تا وقتی این سبک زندگی تغییر نکرده، معلوم است ما غدیر را بین شیعیان ترویج نکرده‌ایم. غدیر که «عیداللّه الاکبر» است، باید بیش از ایام دیگر بروز کند. اگر بیشتر بروز کرد، معلوم است که ما تازه غدیر را قدری بین شیعیان تبلیغ کرده‌ایم.

هر طرفی که غدیر را قبول داشته باشد، طرفی است که می‌خواهد نبوت را استمرار بدهد. متقابلاً طرفی که غدیر را قبول نداشته باشد، طرفی است که می‌خواهد مسیر هدایت را از بین برده و عملاً نبوت را متوقف کند.

اعتقاد قلبی یک اعتقاد جازم است، اما وقتی می‌خواهیم این اعتقاد قلبی را بیان کنیم، از ساحت اعتقاد به ساحت عمل و فقه وارد می‌شود.

کتاب «الغدیر» وحدت‌بخش است، چون با استفاده از مصادر اهل سنت سعی کرده عقاید شیعه را تبیین کند. یعنی ما را بشناسید و سپس نقد کنید، نه این که توهّمی از ما داشته باشید.

وحدت یعنی باید مباحثه‌ی منصفانه‌‌ی علمی و دقیق آکادمیک صورت بگیرد. بدون مباحثه‌ی علمی وحدت رخ نمی‌دهد، چون اگر ما خودمان باشیم، درون‌گرایی می‌کنیم و همه‌ی آن‌ها را با یک چوب می‌زنیم.

پیغمبر هر کس را که برای غدیر تبلیغ کند، دعا کرده و هر کس را که بی‌خیال غدیر و جزو خاذلان باشد، نفرین کرده است. باید حقیقت را بگوییم، ولی مجادله و دعوا نکنیم. ما حرفمان را مستدل می‌زنیم. «إنّا هَدَیناهُ السَّبیل»

  • امیر محمد رحیمی




t.me/AeeneRoshan_Kaktoos
وحدتهدایترسالتولایتغدیر
کانون مذهبی-فرهنگی دانشکده مهندسی شیمی و نفت دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید