شایسته سالاری یا شایسته نسالاری
جالبه که ما در مملکت مون حرف از شایسته سالاری می زنیم بعد عوض اینکه خوب ، طبیعی هست که انسان شایسته از هر لحاظ را به سمت های بالاتر هدایت کنیم تا مدیریت و رهبری بهتری انجام بده، حالا داریم به توان برعکس ، خلاف جهت حرکت میکنیم.
و این یعنی چی؟
یعنی اینکه انسان شایسته حذف باید گردد!
شایسته اصلا وجودش مضر هست ،
بععععله
آدم ضعیف که متاسفانه از بد روزگار قدرت هم دستش هست ، نه تنها شعورش به شایسته سالاری نمی رسه بلکه بخاطر احساس خطر ، بدنبال حذف کردن ، مخفی کردن ، قایم کردن ، شایسته نسالاری کردن اون بخت برگشته است.
اون بخت برگشته به هزار دلیل غیر روشن جامعه ، از جمله ارزانی اجناس و کرایه خانه ارزان و غیره مجبوره، اگر اخراجش نکنن به کار در قالب یک موجود کودن ادامه بده.
نتیجه اینکه با این وضعیت باید به حال اون مدیری گریست که پول حقوق پرداخت میکنه ولی وقت نمیکنه رزومه اون بخت برگشته را مرور کنه تا از مهارت هاش مطلع بشه و ازش استفاده کنند.
یاد بیل گیتس افتادم که جمله آیی به این مضمون از ایشان نقل میشه...
هنر بیل گیتس در مدیریت استعدادها بود !
و این یعنی تقریبا اکثر پرسنلش از خودش بیشتر می دانستند و این چیز بدی نیست و اتفاقا همین یعنی مدیریت.
اجرای مدیریت به شکل زور که هنر نیست.
سخن بسیار است و بهتر است در زمان صرفه جویی کنم.
ممنون که مطالعه کردید.