ahoorakarimi1388
ahoorakarimi1388
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نگون بختی پسر افغان؛مرتضی

همه چیز از یک کیسه پلاستیکی سفید و آبی شروع شد. مرتضی کیسه پلاستیکی را برداشت و برد پیش برادرش. برادرش نام و شماره پیراهن مسی را روی آن نوشت. مرتضی عاشق مسی بود. و آن کیسه پلاستیکی همانند پیراهن آرژانتین.مرتضی کیسه را به تن کرد.

عکس مرتضی با کیسه پلاستیکی
عکس مرتضی با کیسه پلاستیکی

مرتضی خودش را مسی افغانستان میدید و هر روز با آن کیسه پلاستیکی به فوتبال می‌رفت،بقیه بچه ها او را مسخره می‌کردند اما او برایش مهم نبود.برادر مرتضی عکس او با کیسه پلاستیکی را در فیس بوک منتشر کرد.

عکسی که برادر مرتضی در فیس بوک منتشر کرد.
عکسی که برادر مرتضی در فیس بوک منتشر کرد.

میلیون ها نفر این عکس را لایک کردند و کامنت گذاشتند.مسی دو بسته به در خانه پدر مرتضی عارف فرستاد.عارف فکر می‌کرد درون بسته ها دلار و اسباب بازی است،بسته ها را عارف پس از چند روز باز کرد،درون آنها فقط یک توپ فوتبال و یک لباس آرژانتین بود.

عکس مرتضی با پیراهنی که مسی برایش فرستاده بود.
عکس مرتضی با پیراهنی که مسی برایش فرستاده بود.

اما بقیه فکر می‌کردند مسی به مرتضی پول زیادی داده است.اما این پایان کار نبود و مسی برای بازی برای تیم بارسلونا به دوحه قطر رفت بود و از مرتضی دعوت شده بود با مسی وارد زمین شود.مرتضی به همراه خانواده اش به دوحه رفتند؛مسی دست مرتضی را گرفت و باهم وارد زمین شدند.همه بچه ها بیرون رفتند اما مرتضی به مسی گفت:من میخواهم با تو فوتبال بازی کنم.مسی به مرتضی گفت برو پیش پدرت و مرتضی بیرون رفت.مسی هیچ کمکی به مرتضی و خانواده اش نکرده بود. خانواده مرتضی همچنان در دوحه ماندند تا شاید مسی هم مثل رونالدو به مرتضی کمک کند.رونالدو چند سال پیش به یک کودک یتیم سوری کمک فراوان کرد.اما خبری از کمک نشد و سرانجام مرتضی و خانواده اش به جاغوری بازگشتند. همه فکر می‌کردند مسی پول زیادی به مرتضی داده است؛چندنفر به عارف(پدر مرتضی)گفتند ما مرتضی را می‌دزدیم و در عوض از شما پول می‌خواهیم.مرتضی حتی وقتی به مدرسه می‌رفت هم تهدید می‌شد. چند نفر در مدرسه می‌آمدند و می‌گفتند تو مرتضی هستی؟و مرتضی همیشه می‌گفت نه،من اسطوره فوتبال افغانستان هستم و مرتضی برادرم است.عارف برای اینکه جان خودش و خانواده اش در خطر نیفتد،او را همراه با عمویش به کابل فرستاد.

مرتضی در حال فوتبال بازی کردن
مرتضی در حال فوتبال بازی کردن

مرتضی هروز با دخترعمو و پسرعموهایش روی پشت بام یا در حیاط خانه عمویش بازی می‌کرد.آن وقت بود که حمله طالبان به کابل بیشتر شد.جاغوری امن تر از کابل بود اما عارف همچنان دوست پسرش آنجا بماند. تا اینکه سال قبل مرتضی به جاغوری برگشت؛اما همچنان جان او و خانواده اش در خطر است.
ای کاش هیچ وقت آن کیسه پلاستیکی را مرتضی پیدا نمی‌کرد.








فوتبالجاغوریکابلمرتضیمسی
من تلاش میکنم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید