آیدا
آیدا
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

چه دیر میگذرد عصرهای آبان و...

باز هم یه عصر جمعه دیگه ، اونم پائیزی پائیزی!!

پائیز لعنتی! چقدر عاشقانه ازت متنفرم !

مخصوصا از غروبای دلگیرت...

به قول رویا شاه حسین زاده:

"تنهایی ،به تنهایی دخل آدم را می آورد

چه برسد به این

که دست به یکی کند با جمعه

دست به یکی باغروب

با پائیز..."


فکر کردم بدنیست تو این هوا،چندتا شعر پاییزی خوب بخونیم.

تمام اشعار ازیک شاعر جوان و بسیار بااستعداده که تازگیا باهاشون آشنا شدم و شعراشون رو خوندم :



۱)

هم در هوای ابری باران دلم گرفت

هم درسکوت سرد زمستان دلم گرفت

هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید

هرجا گرفت نم نم باران ،دلم گرفت

باخنده گفتمش:" به سلامت، سفربخیر!"

وقتی که رفت ، از تو چه پنهان دلم گرفت...


۲)

چند روزیست که پائیزتر از قبل شده

زندگی بی تو غم انگیزتر از قبل شده

مشکل ازسادگی و این دل بخشنده ی ماست

خنجر دوست اگر تیزتر از قبل شده

دیر یا زود به هرحال زمین می ریزد

ساغر عمر که لبریزتر از قبل شده...


۳)

تو نیستی که ببینی چقدر پائیز است

چقدرزندگی برگها غم انگیز است

مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم

چرا هنوز نگاهت محبت آمیز است

دلت ،درخشش یک سرزمین بی فاتح

دلم خرابه ی بعد ازهجوم چنگیز است

مرا چگونه فراموش کرده ای، ای دوست

ببین گذشته ات از خاطرات لبریز است

تمام هستی من آرزوی وصل تو بود

تمام هستی من بی تو سخت ناچیز است...



۴)

شانه ی یک مرد باشد ،تو نباشی چاره چیست؟

روی دوشش درد باشد ،تو نباشی چاره چیست؟

یک خیابان ،چتر، باران ، عصر یک پائیز سرد

برگ ها هم زرد باشد ... تو نباشی ،چاره چیست؟...


۵)

هوا ،هوای جدایی ،هوای تنهائیست

هوا ،هوای غم روزهای تنهائیست

چه از گذشته ی مردی غریب می پرسی

گذشته ای که پر از ماجرای تنهائیست...


۶)

این که حالم بد است ،یعنی تو!

غصه ام بی حد است ،یعنی تو

این که یک مرد در خیابان ها

گیج و بی مقصد است ،یعنی تو

اینکه مویم ، چنین جوان و سیاه

به سپیدی زدست ،یعنی تو

این که حالت خوش است ،یعنی"او"

این که حالم بد است ،یعنی تو!


۷)

بعدها نام مرا خواهی شنید

از زبان بادهای دوره گرد

بعدها خواهی شنید از کوچه ها

خاطراتت با من تنها چه کرد


بعدها وقتی که پیر وناتوان

روبه روی آینه می ایستی

باخودت این روزها را دوره کن

حیف! دیگر شاد و زیبا نیستی


بعدهابا خویش خواهی گفت :"کاش

درکنارش بیشتر میزیستم "

بعدها وقتی مرا خواهی شناخت

بعدها وقتی که دیگر نیستم...


۸)

لعنت به خاطرات غم انگیز عکس ها

لبخندهای شیطنت آمیز عکس ها

لعنت به من که شاد کنارت نشسته ام

لعنت به این کنایه ی یکریز عکس ها

دلسرد ازینکه اینهمه هستی ونیستی

دل بسته ام به هستی ناچیز عکس ها

انگار در گذشته ی خود گیر کرده ام

درگیرقاب ها و گلاویز عکس ها

ذهنم جهنمی شده لبریز خاطرات

ذهنم جهنمی شده لبریز عکس ها...


۹)

غم بی حساب بود و کسی باورش نشد

حالم خراب بود و کسی باورش نشد

لبخند میزدم که نفهمند عاشقم

شادی، نقاب بود وکسی باورش نشد

گفتم نگاه می کندم ،مست می شوم

چشمش شراب بود وکسی باورش نشد

گفتند این و آن که بگو دوست داری اش!

عشقش سراب بود وکسی باورش نشد

پرسید با کنایه که "من گفته ام بمان ؟!"

این خود جواب بود وکسی باورش نشد!


"مجیدترکابادی "






پ ن ،خودم?:

هوادلگیر وسنگینه

نگاه کوچه ها سرده

از امروز شهر هم با من

به دنبال تو میگرده ...



??باهم می رقصیم

زیرچتر...☔?









پائیزآبانمجیدترکابادیرستاکباغ ارم
نقدی مختصر بر هر آن چه خوانده ام و میخوانم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید