البرز عبادی
البرز عبادی
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

تسلیت گفتن یا کنش‌مند بودن؟


به نظرم تحولات جوّی و بارش برف و باران در چند روز آغازین سال نو در مناطق مختلف کشور به تنهایی سبب سیل نشده. رسانه‌های داخل و خارج هم طبق معمول، مثل کرکس روی جنازه‌ی یک واقعه فرود آمدن و ذهنیت بسیاری از ما از تصاویری پر شده که از رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به شکل معتبر یا نامعتبر منتشر میشه.

پدیده‌ی جالب اینه که این مواقع همیشه دنبال دلیلی برای مقصر دانستن بخشی از اجتماع هستیم. افکار عمومی به راحتی به سمتی متمایل می‌شه و در دید و بازدید سال نو، آخرین تصاویر و اخبار سیل‌های اخیر کشور دست‌به‌دست، بین‌مون می‌چرخه. چیزی که در این بین مطرح نمی‌شه این هست که چرا در فلان نقطه از فلان استان، سیل اتفاق افتاد؟ آیا امکان پیش‌بینی، پیش‌گیری و دخل و تصرف‌های بیش از اندازه در بستر طبیعت مناطقی که مستعد هر نوع حادثه‌ی طبیعی هستند، امکان‌پذیر نبوده؟ من مایلم بخشی از مسئولیت اتفاقات تلخ چند روز اخیر رو به گردن خودم بندازم. چطور با وجود اتفاقاتی که در طوفان سال ۱۳۹۳ در تهران، سمنان، قزوین و برخی مناطق دیگر پیش اومد و مشاهده‌ی عدم پیش‌بینی درست و بهنگام سازمان هواشناسی و هم‌چنین با وجود دسترسی به سایت‌های معتبر پیش‌بینی ماهواره‌ای وضعیت آب‌وهوا، اتومبیل شخصی رو راه می‌اندازم و به شهرهای (مناطق اقلیمی) دیگر سفر می‌کنم؟! آیا اتفاقاتی مثل سیل چند روز اخیر، معلول کارهای انجام شده یا نشده در دهه‌های پیش نیست؟!

به نظر می‌رسه بهتر باشه به جای شعار سیاسی و اجتماعی تند و بیهوده که جز اتلاف انرژی، چیزی به همراه نداره، به مسیر حرکت کشورمون در دهه‌های گذشته نگاه بندازیم و ببینیم اگر ملک یا خونه‌ای ساختیم و به خانواده یا فردی فروختیم، بر اساس استاندارد، حساب و کتاب ساختیم؟ توسعه‌ی استاندارد، متعادل و بجا داشتیم؟! اگر می‌تونستیم هزینه‌های جانی و مالی خرید اتومبیل فرسوده یا فاقد استاندارد رو تبدیل به استفاده‌ی بهتر کنیم، این کار رو انجام دادیم؟

کنترل و رشد برنامه‌ریزی شده‌ی شهر-منطقه‌‌ها (از کلانشهرها گرفته تا شهرهای متوسط و کوچک) در سازگاری با طبیعت و بستر خودشون امکان‌پذیر به نظر می‌رسه. ما از برخی مسائل و معضلات زیست‌محیطی که در حال حاضر با اون‌ها مواجهیم، آگاهی داریم یا دورادور به گوش‌مون خورده و همین‌طور در دهه‌های آینده بسیاری از مسائل مهم زیست‌محیطی در کشورمون پتانسیل و امکان بروز خواهند داشت. یکی از دلایلی که به راحتی شهرهای ما به مناطق طبیعی و زیست‌بوم‌ها دست‌اندازی می‌کنند، مسائل فرهنگی در جامعه‌ی ما هستند. همون‌طور که ساختمانِ در حال ساخت، به راحتی می‌تونه باغ، باغچه‌ و درخت درون زمینی رو خشک و تبدیل به پدیده‌ی آپارتمان‌های چند طبقه کنه و به راحتی شعار بدیم که این کارها در پاسخ به فشار توسعه، نوسازی و غیره کاملاً طبیعی هست، شهرهای ما هم از همون راه و با همون توجیه، در حریم زیست‌بوم‌ها و بستر طبیعی پیرامونی خودشون، دخل و تصرف می‌کنند. مسأله‌ی جایگاه احترام به طبیعت در فرهنگ روزمره‌ی ما هم نیازی به توضیح بیشتر نداره.

نکته‌ی دیگه این‌که به نظر، تسلیت گفتن به عادتی در حد قرار دادن استوری در اینستاگرام تبدیل شده است. نوعی عادت و بی‌تفاوتی نسبت به نبود امکانات، تجهیزات،‌آگاهی و نگاه ساده‌انگارانه‌ی اون‌ها مقصرن و ما گناهی نداریم! از خود سلب مسئولیت کردن؛ تسلیت برای از بین رفتن فرد و گروه‌هایی از اجتماع که جایی در حال انجام مسئولیت نسبت به جامعه‌ی خود بودند. به نظرم، تسلیت گفتن تفاوتی با عکاسی از تصویر بیچارگی و فقر نداره و بلکه از همون جنسه. درسته که حوادث طبیعی در هر نقطه‌ای از جهان اتفاق می‌افتند، اما بهتره مطالبه‌ی چرایی وقوع سیل هم وجود داشته باشه؛ و پس از اون، چه کاری می‌تونیم برای پیش‌بینی و پیش‌گیری از وقوع این نوع حوادث، انجام بدیم. همون‌طور که اون‌ها در از بین بردن اراضی جنگلی و توسعه‌ی خارج از برنامه و بی‌حساب و کتاب در مناطق طبیعی و شهری دخیل هستند، یادمون باشه که ما هم برای خرید فلان زمین یا تغییر کاربریش در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور و تبدیلش به ویلا و ساختمان، بستر طبیعی رو دست‌کاری کردیم و زمانی که تصمیم به ساخت گرفتیم، از اون‌ها مجوز گرفتیم. چراییِ فاصله‌ی استاندارد فکری ما نسبت به جوامعی با استاندارد زندگی بالاتر به نظرم سؤال جالبیه. استاندارد فکری پایین من در جامعه، زمانی که در جایگاه تعریف ضوابط قانونی و علمی-مهندسی قرار می‌گیرم، زمانی که به جایگاهی در شهرداری، اداره‌ی دولتی و بخش خصوصی می‌رسم(من در جایگاهی به عنوان بدنه‌ی سیستم و سازمان اداره‌ی جامعه در هر حوزه‌ای) می‌تونه به مراتب از نیروهای طبیعت خطرناک‌تر باشه. حرف آخر این‌که به نظرم بهترین اتفاقی که می‌تونه در ما بیفته، بازبینیِ ما در نوع برخورد و نگرش‌مون به خود و دنیای اطراف‌مون هست. طبیعت، قابل احترام است؛ پذیرش و باور به این‌که اون‌ها، طبیعت و ما، همگی حلقه‌های یک زنجیریم، سخت، نیازمند گذر زمان و محتاج به تلاش است. وضعیتی که حرکت به سمتش حیاتی به نظر می‌رسه.

کنشکنش‌گرینوع نگاهبازبینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید