ویرگول
ورودثبت نام
الف میم
الف میم
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

در باب بیهوده بودن سیرهای مطالعاتی

فکر می‌کنم به صورت کلی، همهٔ سیرهای مطالعاتی «باید» متناسب با روحیات و خلقیات شخص تنظیم و توصیه شوند. این گزاره حالت استثناء هم دارد؛ زمانی که فرد می‌خواهد خودش را با گروهی هماهنگ کند یا به آن‌ها بپیوندد. به همین دلیل هم آن خلقیات فردی اهمیت خود را از دست می‌دهند. در واقع فرد باید صرفاً با درنظرگرفتن خلقیاتش، مسیرش را تعدیل کند تا بتواند در مسیر این سیر مطالعاتی حرکت کند.

ما آدم‌ها نیازهای متفاوتی داریم. این نیازها حتی در طول زمان هم تغییر می‌کنند و ثابت نیستند. حال اگر من کتابی را پیشنهاد بدهم، احتمال زیاد بر اساس همین نکته خواهد بود؛ یعنی بر اساس مطالعات اخیر و تحولات روحی و شخصی خودم پیشنهادی را ارائه داده‌ام. باید پذیرفت افرادی که بتوانند بدون پیش‌فرض‌های شخصی (منظور خود فرد است، نه پیشنهاد گیرنده) و جامع‌نگری در مورد کتاب‌های خوانده شده‌اش، سیر یا کتابی را پیشنهاد کند. به همین دلیل هم پیشنهادی که در ادامه ارائه می‌کنم، در چهارچوب تحولات شخصی و شرایط زمانی من تعدیل شود.

اکنون که این متن را می‌نویسم، تصویر روشنی از پاسخ به سؤالات زیر ندارم: چه کاری «باید» در زندگی انجام دهم؟ چه مسیری بهترین راه ممکن برای دستیابی به «بهترین» حالتم است؟ اساساً رسیدن به «بهترین» حالت خود، ارزشمند هست؟ و بسیاری دیگر از سؤالاتی این چنین را می‌توان ردیف کرد. با این مقدمه، به دنبال کتاب‌ها، مطالب و قرائت‌هایی از زندگی هستم که بتواند تقلبی در مورد پاسخ این سؤالات به من برساند. با توصیف جزئی دو کتابی که بنا گذاشته‌ام به زودی تمام کنم، شروع می‌کنم و فضای اخیرم را به تصویر می‌کشم.


در طول تعطیلات پنج، ۶ روزهٔ نوروز، علاقه داشته‌ام تا حداقل دو کتاب زیر را به اتمام برسانم: «کشف شمال حقیقی» و «مدیریت توجه»، هر دو از انتشارات آریانا قلم. اولین کتاب، باید بتواند «من» را به من نشان دهد. قرار است که خودم را بیشتر بشناسم که هستم و به کجا باید برسم، از سؤالات اساسی‌ای هستند که اغلب انسان‌های این کره خاکی به آن فکر می‌کنند. بنا گذاشته‌ام تا دیر نشده است، اگر به جوابشان نمی‌رسم، گزاره‌های ناممکن را زودتر شناسایی و حذف کنم. در همین راستا، «انگیزه رهبری» کتاب دیگری بود که به من نشان داد «امیر مهدی‌زاده» احتمال زیاد نمی‌تواند (حتی شاید مطلوبش هم نباشد) مدیرعامل یا رهبر بزرگی در زمینه‌ای مشخص شود. خلقیات و تصویری که از این رهبری دارد، به سختی‌هایش نمی‌ارزد.

کتاب دوم هم که از اسمش تا حدودی می‌توان حدس زد به چه کاری می‌آید. من معضل حواس‌پرتی، سوتی‌های بسیار و اشتباه دیدن‌ها و محاسبه کردن‌ها را از دوران ابتدایی تا کنون به دوش کشیده‌ام. فکر می‌کنم وقتش رسیده که یکبار (و ان‌شاءالله برای همیشه) تکلیفش را یک سره کنم. امیدوارم این کتاب بتواند به من کمک کند تا ذهنم را روی کاری که دارم انجام می‌دهم، متمرکز کنم و حواشی نتواند مرا به بیراهه بکشانند.

اما کمی کلی‌تر هم بخواهم بگویم و کمتر پرحرفی کرده باشم، این‌طوری جمع‌بندی می‌کنم. ما نیاز داریم برای رشد کردن، خود را بشناسیم. شناخت خود از نظر من، علاوه بر دانستن ویژگی‌های فردی (قوت‌ها و ضعف‌ها)، نیازمند تاریخ جامعه و نهادها (نه به معنای سازمان، به معنای قراردادهای اجتماعی) اطراف هم هستیم. بدون این‌ها، تصویر واضحی از تعاملات تاریخی با اطرافیانمان نخواهیم داشت. در آخر، نیاز داریم پا در کفش دیگران هم کرده باشیم. ما جز افراد از مرگ بازگشته، تنها یک بار زندگی می‌کنیم. برای پا در کفش دیگران کردن، باید جای آن‌ها زندگی را زیسته باشیم. رمان، سفرنامه، خاطره نوشته‌ها، شعر و مطالبی از این دست (حتی اگر به معنی امروزی‌اش برای تولید محتوا باشند و به ازای تک‌تک کلماتش وجهی پرداخت شده باشند) می‌تواند پای ما را در کفش دیگرانی بکنند که حتی لحظه‌ای هم آن‌ها را ندیده‌ایم و تصورشان را هم نمی‌کردیم. اینکه چه کتابی معرفی شود، به سلیقه فرد بیشتر برمی‌گردد تا اعلام کتابی برای خواندن.

زیستن مهم‌ترین کاری است که در حال انجامش هستیم. با این جمله شاید بتوان بهتر و سخت‌گیرانه‌تر به دنبال چیزی رفت و کتابی را از قفسه کتاب فروشی برداشت. شاید این جمله ما را مجبور کند که برای انتخاب کتاب، به اندازهٔ خرید پارچه‌ای زیور آراسته و گران، وقت صرف کنیم.

پ.ن: این متن ویرایش نشده و یک نفس، نوشته شده است. :)

کتاب خوانیسیر مطالعاتیزیستنزندگی
کارشناسی‌م رو مهندسی نفت خوندم ولی ارشد رو اومدم تو علوم ظاهرا انسانی و دانشجوی ارشد اقتصاد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید