امروز (8th March) رو بی مناسبت ندیدم برای معرفی «زن» در اندیشه دکتر علی شریعتی. اندیشه ای که علاقمندان و البته مخالفان سرسختی هم داره. تبین و یا نقد اندیشه دکتر شریعتی و یا هر اندیشمند دیگه ای، به یقین در بضاعت من نیست و اون رو به مخاطب واگذار میکنم.
دکتر علی شریعتی در تیر ماه سال ۱۳۵۰ در حسینیه ارشاد سخنرانی انجام میده که بصورت کتاب با عنوان «زن» منتشر و بعدها معروف به «فاطمه، فاطمه است» میشه. کتابی که متأسفانه بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال هنوز هم رنگ و بوی تازگی داره!
در ابتدای کتاب پرسش «چگونه باید شد؟» مطرح و در تبین اون میخونیم؛ «زنانی که در قالب های قدیمی مانده اند، مسئله ای برایشان مطرح نیست و زنانی که قالب های وارداتی جدید را پذیرفته اند، مسئله برایشان حل شده است. امّا در میان دو نوع زنان قالبی، آنها که نه می توانند آن شکل موروثی را دیگر تحمل کنند و نه به این شکل جدید تحمیلی هرگز تسلیم شوند، چه باید بکنند؟»
جهت تکمیل بحث، دکتر شریعتی گریزی هم به عقل و عشق، ایدئالسیم و رئالیسم، ایدئولوژی تشیع و ... میزنه که خوندنِ دیدگاه دکتر شریعتی در این موارد خالی از لطف نیست و البته آگاهی بخش. در قسمت هایی از کتاب در مورد مدرنیسم، میخونیم؛«ما که آنها را جاهلانه انکار کردیم و در برابرشان ناشیانه ایستادیم، اکنون که جبراً در مسیرشان قرار گرفتیم، نمی دانیم چه کنیم. نه آنها را میتوانیم خوب و بد کنیم و نه خود را از پیش برای این برخوردها آماده کردیم و چون نمی توانیم واقعیتها را انتخاب کنیم، طبیعتا واقعیت ها ما را انتخاب میکنند و می بینیم. نتیجه چه شد؟ همین که می بینیم. واقعیت ها مرزها را شکستند و برج و بارو را فرو ریختند و سنگر را بر روی سنگرداران بی دفاع - که به جای مقهور کردن دشمن مهاجم از او قهر کرده بودند- خراب کردند و همه چیز را در هم کوفتند» و یا «در جامعه ما دو واقعیت وجود دارد، یک نوع است که متعصبانه سنّت کهنه موجود را با نام مذهب و اخلاق و علی رغم زمان، می خواهد تحمیل کند و نمی تواند و با اینکه می داند که نمی تواند باز هم در ماندن و نگه داشتن و تحمیل کردن بر نسل جوان اصرار می ورزد و یک نوع است که به عنوان روشنفکری یا تجددمآبی یا آزادی خواهی در برابر تغیر نقش «نعش» را بازی میکند ...
این دو نوع قالب است. دو قالب برای ساختن آدم های «ریختنی». دو قالب خشت مالی، یکی متعلق به خشت مال های چهار باغ اصفهان، گنده و بد ترکیب و کج و به درد نخور و پوسیده، دوم قالب کوره پزهای فرنگی، صاف و ظریف و بی دوام و پوک!»
فارغ از نوع دیدگاهتون به اسلام، غرب، مدرنیسم و ... همچنین ایدئولوژی مورد وثوق شما، خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم، شاید روزنه ای باشه به سوی آگاهی بخشی همه ما!