اَلِف ...
اَلِف ...
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فرزندان ...

و آنگاه زنی که کودک در آغوش داشت گفت: برای ما از فرزندان سخن بگوی. پیامبر گفت:

فرزندان شما به حقیقت فرزندان شما نیستند! آنها دختران و پسران زندگی اند در سودای خویش. این جوهر حیات است که به شوق دیدار خویش هر دم از گوشه ای سر بر می کند.

آنها از کوچه وجود شما می گذرند اما از شما نیستند، گرچه با شمایند به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار کنید اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید، زیرا آنها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است.

جسم آنها را در خانه خود مسکن دهید اما روح آنان را آزاد گذارید. روح آنها در خانه فردا زیست خواهد کرد، که شما حتی در رویا نمی توانید به دیدار آن روید. ممکن است تلاش کنید که شبیه آنها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار آورید، زیرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با دیروز درنگ نخواهد کرد.

شما کمانی هستید که از چله ی آن فرزندانتان همچون تیرهای جاندار به آینده پرتاب می شوند.

کماندار نشانه را در بینهایت می بیند و با قوت شما را خم می کند تا تیرهایش با شتاب به دوردست پرواز کنند. بگذارید فشار این خم شدن با شادمانی همراه باشد، زیرا کماندار چنانکه تیرهای پرشتاب را دوست دارد، ثبات و استحکام کمان نیز برای او عزیز است.


یادداشت ارائه شده بریده ای بود از "پیامبر" اثر جبران خلیل جبران


تیر هر چند از کمان گذرد

از کماندار بیند اهل خرد

"سعدی"

فرزندانتربیتجبران خلیل جبران
Aleph@mihanmail.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید