آخرالزمان معانی
در آخرالزمان همه مفاهیم و ارزشها مجرد و مطلق هستند زیرا از قلمرو زمان خارجند.
هر ارزش و معنائی در قلمرو خیر و شر در بستر زمان پدید میآید همانطور که برای فهم خاصیّت هر واقعه و عمل و اندیشه ای نیازمند زمان هستیم. همانطور که اندیشیدن درباره خیر و شرّ هر امری که واقعه ای در جریان زمان است. حال اگر زمان متوقف شده باشد چنین امکانی وجود ندارد که هر چیزی ارزش و معنا و خیر یا شرش را آشکار سازد. در اینصورت هر چیز و واقعه و ایده ای در اکنونیّت محض خودنمائی میکند و لذا باطن هر امری هر آن آشکار است. سخن از زمان روانی در انسان است و نه زمان نجومیدر ساعت.
در چنین وضعی اگر قدرت درک و فهم و تشخیص آنی و فی البداعه نداشته باشیم و در واقع دارای علمیحضوری نباشیم از فهم هر امری عاجزیم و در مواجه با هر پدیده ای دچار پوچی و تردیدی بی انتها شده و لذا ارادۀ ما نیز دچار رکود و انفعال گردیده و در واقع از هر اراده ای ساقط میشویم. چنین وضعی همان وضعی است که در آخرالزمان برای انسان رخ میدهد و آن اوضاع بشر مدرن است که در عرصۀ آخرالزمان زندگی میکند هر چند که هنوز تا وقوع کامل آخرالزمان و توقف زمان در نفس بشری راه مانده است ولی کلاً در این قلمرو زندگی میکنیم که عرصۀ آنارشیزم و نیهیلیزم و جنون و جنایت است. و تازه هنوز تا پایان قیامت پنجاه هزار ساله (عرصۀ آخرالزمان) راه بسیار است و از این مدت حدود چهارده قرن گذشته و لذا هر چه که پیش تر میرویم وضع مذکور شدیدتر میشود یعنی وضع بی زمانی و موقعیت صفر که یک وضع روانی در انسان است.
منبع:دائرة المعارف عرفانی،ج2،اثر استاد علی اکبر خانجانی