5- همه آنچه که به امراض مشهورند،خود اصل بیماری نیستند،بلکه عوارض و نشانه های بیرونی و حسی آن هستند.
6-اصل امراض وجود آدمی عبارتند از:
Ø انکار حقایق
Ø تکذیب و تحریف حقایق
Ø مبارزه با حقایق
Ø انکار و مبارزه با واقعیت وجودی خویشتن
Ø بخل و حسد نسبت به دیگران
Ø آرزوهای بولهوسانه و غیر واجب و استکباری
Ø هرزگی و هیزی نگاه و رفتار
Ø بدبینی نسبت به دیگران
Ø خودشیفتگی و خودپرستی
Ø بی تقوائی و فحشای رفتار و گفتار
Ø محبت ناپذیری
Ø انکار نیازهای غریزی خویشتن
Ø ناشکری در قبال رحمت و نعمات الهی
Ø وظیفه نشناسی
Ø شقاوت در قبال رحمت و محبت دیگران
Ø ستمگری و سلطه جوئی نسبت به زیردستان
Ø بی مسئولیتی نسبت به نیازها و اعمال خود
Ø عداوت با دوستان
Ø دروغگوئی و ریا
Ø قدرنشناسی در قبال خدمات دیگران
Ø زیاده خواهی و حرص و شهوتبارگی
Ø تجسس در زندگی دیگران
Ø خودبرتربینی
Ø دیگران را مسبب بدبختی خود دانستن
Ø بی تفاوتی در قبال مشکلات دیگران
Ø خودنمایی و جلوه گری و چاپلوسی جهت جلب نظردیگران و کسب تصدیق از آنان
Ø فقدان تفکر درباره معنا و حقیقت حیات و هستی خویشتن
Ø استفاده از دیگران بعنوان ابزاری در خدمت منافع خود
Ø به واکنش های مادی و معنوی وجود خود بی تفاوت بودن
Ø دوست نداشتن کسانی که تو را دوست دارند
Ø تلاش جهت سلطه بر دیگران
Ø و از همه مهمتر اینکه خود را علت خود ندانی.
پس آنچه که عموما عذاب و امراض نامیده می شوند ،معلول این مسائل هستند و این عذابها و امراض به جبر وجودی ،موجب اصلاح و شفای اصل این اختلالات وجودی بشرند.
برخی از این امراض رایج پزشکی موجب پیشگیری از پیدایش امراض باطنی هستند و برخی هم موجب شفای آنها هستند.
و راه میان بر پیشگیری و درمان همانا عرفان نفس و اصلاح معنوی وجود است که در اینصورت این عذابها و امراض از میان می روند ،چون دیگر رسالتی ندارند...
منبع:صفحه 33 از کتاب مبانی عرفان عملی ،اثر استاد علی اکبر خانجانی
دانلود رایگان این کتاب از لینک زیر: