بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
خواندن ۲۳ دقیقه·۱ سال پیش

بررسی نشانه ها و روشهای زندگی در عصر آخرالزمانی ما

روشهای صحیح زندگی در آخرالزمان
روشهای صحیح زندگی در آخرالزمان


نجات آخرالزمان

حرف آخر اینست که کل بشریت با سرعتی فزاینده د رحال سقوط آزاد در دوزخ تکنولوژی و آزادی و جنون

و جنایت است و ھیچ قدرتی قادر نیست این حرکت را در جوامع متوقف نماید تا ظھور ناجی موعود که

سرآغاز رستاخیز است. و تا قبل از آن ھیچ راه نجات اجتماعی وجود ندارد .

ولی آیا تا قبل از آن که معلوم نیست که در مجال عمر فردی ما باشد ، چه می توان کرد؟ آیا ھیچ راه

نجات فردی وجود دارد؟ این سئوال اھل ایمان و معرفت است که درباره ماھیت انسان و جوامع آخر

الزمان به باور و یقین رسیده است و تباھی جوامع بشری را حتمی می داند.

یکی از عللی که نجات جمعی را ناممکن می سازد اینست که درآخر الزمان اصولاً جمعی وجود ندارد الا

تراکم انبوه تنھایان. و گرنه با نجات ھر فردی کل آدمھای روابط اجتماعی او نیز در مراتب نجات قرار می

گرفتند. ھمین مسئله نیز خود نجات فردی راسخت تر می کند زیرا آدمی طبعاً اجتماعی و عاطفی است و

نجات را برای خودش نه به تنھائی می خواھد و نه می تواند زیرا شھامتش را ندارد. اینست که نجاتھای

فردی در ھر عصر و اجتماعی مولد انسانھائی است که قھرمان ملی نامیده می شوند و یا قدیس. ھر که

بخواھد خودش را به تنھائی نجات دھد ھر چند که قادر نیست که دیگران و حتی عزیزانش را ھم با خود

برھاند ولی شرایط و اوضاع جامعه خود را دگرگون می سازد و انقلابی را موجب می گردد که به مثابه

یک نجات مقطعی یا توقفی در سقوط است . زندگی ھمه بزرگان معرفت از این نوع است و ھمه

انقلابات محصول زندگی این تنھایان نجات یافته است. نجات آخرالزمان نجاتی فردی است این مسئله در

قرآن نیز بارھا متذکر شده است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 46


جوانان آخرالزمان

جوانان آخرالزمان جوانان عرصه فروپاشی خانواده ھا ھستند و لذا تنھاترین جوانان تاریخ میباشند . و این

تنھائی ھمان قلمرو تجزیه و تعزیه نفس است که درقرآن کریم درباب قیامت آمده است. این تنھائی ھرچند

به غایت دردناک است ولی این درد می تواند امکان زایش دوباره را فرھم آورد و خلقت انسانی را باعث

شود . چرا که تنھائی به ھرحال غایت وکمال انسان است و انسان دراین قلمرو یا خدا را می یابد

و یا با ابلیس نفس ھمنشین می گردد که دو نوع کمال است : کمال مومنانه و بھشتی و کمال کافرانه

و دوزخی !

انسان تا به غایت دوزخ نرسد امکان خروج از آن را ندارد . حتی انبیا و اولیای خدا نیز از این ره گریزی ندارند .

این ره یا به نورایمان و معرفت و محبت الھی طی طریق می شود و یا به کفر و جھل و شقاوت .

جوانان آخرالزمان درقلمرو حاکمیت جھانی دجالان رشد می کنند . دجالانی که تحت عناوینی ھمچون

تکنولوژی ، ھنر، آزادی ، عشق و.... عقل و دل ودین را غارت می کنند . این دجالان ھمچون ضحاک

مار بدوش از مغز سر جوانان تغذیه می کنند .

جوانان عصر آخرالزمان پیرترین جوانان تاریخند . یکی بدان دلیل که درپایان تاریخ بدنیا آمده اند و عمرشان

به اندازه کل تاریخ است . و دوم اینکه از کودکی تنھا می شوند و تنھائی ازمختصات پیری است .

جوانان عصر آخرالزمان کمترین مھلت را برای انتخاب دارند و اندک مکثی آنان را با جریانات دجالی دوران

می برد و ھلاک می سازد.

جوانان آخرالزمان در برزخند زیرا در عصر انھدام سنت ھا و حاکمیت ضد ارزش زیست می کنند و با ھمه پیری

تاریخی خود بی ریشه و سرگردان و پوچند .

جوانان آخرالزمان در قحطی عاطفه و محبت ھستند زیرا والدینشان ھرگز مجال و حال رابطه ای قلبی

با فرزندان خود را ندارند . و لذا به دام عشق ھا و جلوه ھای ویژه سینمائی و کامپیوتری می افتند و قربانی

می شوند . این قحطی می تواند آنان را مبدل به بزرگترین مولدان عشق نماید ھمانطور که اکثر انبیای

الھی یتیم بوده وخود به مقام پدریت و مادریت بشر رسیدند . و جوانان این دوران باالقوه دارای چنین قدرت

معنوی می باشند .

جوانان آخرالزمان مرفه ترین و کام یافته ترین جوانان تاریخند . این وضع ویژه ھم می تواند ھلاکت گاه این

نسل باشد و ھرگز مجال جدیت و معنویت و تعمق را پدید نیاورد و ھم می تواند بسرعت پایان ارزشھای مادی

را آشکار سازد و آنان را براستی در وضع واقعی خودشان یعنی پایان تاریخ قرار دھد و از مادیت تاریخ فراسو

برد و مقیم آخرت سازد .

آنچه را که جوانان قدیم درطی چھل سال می یافتند جوانان آخرالزمان تا بیست سالگی مییابند و زان پس

امکان انتخابی برتر و معنوی تر دارند اگر پیشاپیش ھلاک نشوند .

آدمی به امید رسیدن به آرزوھایش زنده است و تلاش می کند . جوانان آخرالزمان بسیار سریعتر به

آرزوھای مادی خود می رسند و لذا خیلی زود به پوچی و انفعال می رسند واین ھمان خطر انحطاط

آنھاست اگر در غایت مادیت جھان راھی بسوی معنا نیابند .

آخرالزمان در نفس بشر به معنای وضعیت صفر است و نوعی به انتھا رسیده گی روانی و آرمانی . و لذا

جوانان به عنوان کانون جنبش ھر اجتماعی در این وضعیت صفر دچار جنون انفجارند و اگر مسلح به معنائی

فوق مادی نباشند دچار خود – براندازی شده و جامعه ای را بسوی تخریب و نابودی می کشانند .

جوانان آخرالزمان بدبخت ترین خوشبخت ھای تاریخند .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 39

( آخرالزمان زناشوئی)



آخرالزمان ھویت مردانه ھمانا به آخر رسیدن مرد با مردانگی خویش است ھمانطور که آخرالزمان ھویت

زنانه ھم به پایان رسیدن زن با زنانگی خویش است .

به بیان دیگر این ھمان به پایان رسیدن ھویت مادری زن و ھویت پدری مرد است. و این بمعنای به پایان

رسیدن غیرت در مرد و عصمت در زن است و یا به پایان رسیدن اراده و مسئولیت مردانه در مرد است و به

پایان رسیدن محبت و وظایف زنانه در زن است. و این به پایان رسیدن عمر تاریخی خانواده است. در چنین

وضعی یک خانواده ایده آل و پابرجا در صورتی ممکن می آید که زن یا مرد لااقل یک نفر در خانه نباشد و

بچه ھا نیز غرق در تلویزیون وکلاسھای به اصطلاح ھنری و شبه تقویتی در بیرون باشند. مرد روابط

خودش را دارد وزن ھم روابط خود را و بچه ھا نیز. و ھنگامی می توان فاجعه را شاھد بود که ھمه

اعضای خانواده در خانه باشند و ھیچ میھمانی ھم بعنوان سپر بلا و مخفی گاه در کار نباشد و تلویزیون

ھم برنامه جذابی نداشته باشد. و اما نام و عنوان این زندگی بدینگونه تقدیس میشود: عشق، آزادی،

استقلال، ایثار و ...... این مکتب « ھر که برای خودش » می باشد.

و آنچه که بناگاه این ثبات مصنوعی را بر ھم می زند فرزند است که بناگاه مبتلا به جنون و یا فساد و

رسوائی می شود. که البته نام این جنون، نبوغ است و نام این فساد ھم حقوق بشر !



از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 119

پایان تاریخ دروغ مبارکباد !

تاریخ تمدن مادی بشر در یک کلام تاریخ دروغھای بشر است . دروغی بنام تمدن ، دروغی بنام فلسفه ،
دروغی بنام علم ، دروغی بنام تکنولوژی ، دروغی بنام رفاه و پیشرفت ، دروغی بنام آزادی و دموکراسی
و برابری ، دروغی بنام سوسیالیزم و فمینیزم ، دروغی بنام حقوق بشر ، دروغی بنام انترناسیونالیزم ،
دروغی بنام ناسیونالیزم و ... و دروغھائی ھولناکتر از این دروغی بنام مسیحیت که از عداوت با مسیح
برخاسته بود ، دروغی بنام صھیونیزم که از عداوت با موسی برخاسته بود و دروغی بنام اسلام که از
عداوت با محمد (ص) و علی (ع) برخاسته بود و ... و دروغی لطیف تر و شیطانی تر از ھمۀ اینھا دروغی
بنام عشق و ایثار که اشد آدمخواری بود . و نیز دروغی عظیم بنام تاریخ . و بشمارید صدھا دروغ دیگر را :
تعلیم و تربیت ، صلح جھانی ، استقلال ، فضیلت ، تقوا و زھد ، روحانیت و قداست و دروغی بنام بھداشت
و درمان ، و دروغی دگر بنام تروریزم ، و دروغی دگر بنام مبارزه با تروریزم ، و دروغ مدرن دیگری بنام
انقلاب و پدر ھمۀ دروغھا یعنی مدرنیزم . و دروغھای مکتبی مثل اصالت وجود ، اصالت انسان ، اصالت زن ،
اصالت دل و اصالت ھنر ، رومانیزم ، اکسپرسیونیزم ، ھیپی گری ، درویشی گری ، بھائی گری ، انرژی
درمانی ، احضار روح ، و دروغھای به اصطلاح علمی : روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ،
انسان شناسی ، روح شناسی و.... .
و در ھزارۀ سوم شاھد رسوائی و فروپاشی تاریخ دروغھای بشری ھستیم که خود بدست خود رسوا
شده و به خود براندازی مبتلا گردیده است و بھمراه نظامھای جھانی خود در خود می شکند . ھزارۀسوم
ھزارۀ بحران است : بحران لایۀ اوزون ، بحران ایدز ، بحران اعتیاد ، بحران خودکشی ، بحران تروریزم ،
بحران مالی ، بحران لیبرالیزم ، بحران انرژی ، بحران نان ، بحران پزشکی ، بحران زناشوئی ، بحران
جنسی ، بحران امنیت ، بحران عشق ، بحران آنفولانزا ، بحران آب ، بحران اخلاق، بحران سونامی، بحران
زلزله ھا و... و اینھا یعنی بحران علم و تکنولوژی و تمدن بشری و بحران تاریخ : پایان تاریخ : آخرالزمان !
در دورانی ھستیم که براستی جز خدا پناه و یاوری نیست . ولی نه آن خدائی که خود دروغ اکبر و جھانی
ترین دروغ بشر بود و ھر فرد و گروھی خودش را بنام خدا می پرستید . بلکه خدائی در ھیبت انسانی .
ھموئی که ناجی موعود نامیده می شود .
در حقیقت ظھور این خدای انسانی و انسان خدائی است که ھمۀ دروغھا را رسوا کرده و دروغگویان را
افشاء نموده است و دروغشان را برسرشان شکسته است .
ظھور انسان راستین است که انسان دروغین را با خودش به بن بست و خودبراندازی کشانیده است .
ظھور انسان بر انسانیت مبارکباد !

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 64

چه نباید کرد ؟

بایستی تا حد امکان از تکنولوژی و فرآورده ھایش پرھیز نمود .

بایستی تا حد امکان از جھان دانش و صنعت پزشکی فاصله گرفت .

بایستی رسانه ھا را باور نکرد و تبعیت ننمود .

بایستی تا حد امکان از بانک و بیمه دوری نمود .

بایستی از ریاکاری در دین توبه کرد .

بایستی از فاسقان برید و با پاکان دوستی نمود .

بایستی قناعت و ساده زیستی پیشه کرد .

بایستی تلویزیون را چشم شیطان دانست و کورش کرد .

بایستی چشم و گوش را بر وعده ھای دانش و فن و تمدن بست .

بایستی راه و روشھای خود شناسی و خود کفائی و خود درمانی را جستجو نمود .

بایستی عقل خویش را باور کرد و بارور نمود .

بایستی از خداوند جز ایمان و معرفت نخواست .

بایستی با مؤمنان بیعت نمود و در انتظار ظھور ناجی ماند .

بایستی شدیداً از دین فروشان و تاجران معجزه و کرامت بر حذر بود .

بایستی شدیداً از داروھای مسکن اعصاب و روان دوری نمود .

بایستی از سه شیطان مشھور به عشق و آزادی و برابری پرھیز کرد .

بایستی ھر چه بیشتر از صنعت و فرآورده ھای صنعتی دوری کرد و به طبیعت و فرآورده ھای
طبیعی روی نمود .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 45

ناجي موعود کیست؟

طبق روایات شیعی حضرت مهدی (ع) پس از ظهور و برقراری حکومت واحد جهانی گوئی بعد از چهل و یا هفتاد سال بدست یک زن ریش دار (زن مردوار – یک فمنیست) به قتل می رسد و کلّ بشریت در اندوه و یأس غرق شده و گروه گروه خودکشی می کنند تا نسل بشر می افتد. با این تعبیر پس آیا اینهه انتظار سده ها و هزاره ها فقط برای حدود نیم قرن یا حتی بیشتر چه ارزشی دارد. و بعلاوه بشریت ماقبل از ظهور ایشان که محروم بوده است چه گناهی کرده و نیز بشریت بعد از کشته شدن ایشان چه تقصیری دارد که باید نابود شود. از این دیدگاه کلّ فلسفه و ارزش ظهور ناجی موعود که کلّ بشریت قرنها و هزاره ها در انتظار و امید او بوده علناً امری مهمل و کودکانه می آید. بهرحال اگر هم کشته نشود بالاخره عمری محدود دارد و لذا حکومت او ابدی نخواهد بود. و اما امام صادق (ع) سخنی دارد که پرده از این ابهام و ابطال بر می دارد و آن اینکه « براستی که فرج ناجی موعود همان انتظار است ». یعنی این واقعه اساسا یک گشایش و فرج و نجات باطنی و روحانی در وجود منتظران است. طبق این حدیث در واقع هر منتظری در مقام یک ناجی است و هر که منتظرتر است و به او مؤمن تر است خود یک ناجی عرصه حیات اجتماعی خویش است و نهایتاً منتظرترین مؤمنان خود ناجی موعود آخرالزمان است. فلسفه انتظار غیر از این معنائی عبث و نامعقول دارد و بازیچه است.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۲۹

استاد علی اکبر خانجانی

معرفی چند دجال و مکتب دجالی


او شو

..........................................

دموکراسی

..........................................

انرژی درمانی

..........................................

خام خواری

..........................................

کارلوس کاستاندا

..........................................

کریشنا مورتی

..........................................

سیمون دوبوار

..........................................

سینمای حقیقت

..........................................

جھانی شدن

..........................................

پیوند ژنتیک

..........................................

شیمی درمانی

..........................................

کارل پوپر

..........................................

برابری زن و مرد

..........................................

فمینیزم

..........................................

اینترنت

..........................................

اشعه درمانی

..........................................

بیمه ھا

..........................................

بانکھا

..........................................

داروھای روان گردان

..........................................

عشق غیر متعھد

..........................................

واکسن ھا

..........................................

تعلیم وتربیت اجباری



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 127

علائم ظهور
چگونه می توان امام زمان (ع) را شناخت؟
طبق روایات شیعی برخی از مهمترین علائم حقانیت وجود امام زمان در ظهورش امور ذیل می باشند: عبا و عمامه سبز، مردی میانسال ،حامل عصا و تابوت حضرت موسی(ع) و ذوالفقار علی (ع) و کتاب موسوم به «قرآن علی»، بهمراه حضرت مسیح (ع‌) و سیصد واندی از یارانش. این عمده علائم شخصی ایشان است بهمراه برخی از علائم طبیعی و اجتماعی و غیره. ولی مهمترین و تعیین کننده ترین اینها علائم شخصی حضرت است وگرنه بسیاری از علائم طبیعی و بشری ظهورِ حضرت مدتهاست که در سراسر جهان آشکار شده است و می تواند متعلّق به هر مدعی امامت باشد. و نیز این روایت که در هنگام ظهورش بر تاقِ آسمان، حقانیّت این ظهور نوشته می شود که به مثابه شناسنامه اوست.
ولی آیا چه کسی و با چه سندی می تواند علائم شخصی ایشان را تشخیص دهد که درست است و جعلی نیست؟ و نیز اینکه امروزه به کمک اشعۀ لیزر از زمین و یا ماهواره ها می توان در آسمان هر مسئله ای را بهر زبانی نوشت. پس این علامت هم قابل سندیت نیست. پس ملاک تشخیص ایشان از یک دجّال چیست؟ آیا براستی هیچیک از ما شیعیان که شبانه روز در انتظار ظهورش ضجّه می زنیم لحظه ای هم به این امر اندیشیده ایم و یا اینکه تعارف می کنیم و یا می پنداریم که آن حضرت خودش می آید و درب خانه ما را می زند و ما را نجات می دهد و گور بابای بقیه!! بنظر می رسد این آخری از سائر دلایل معنوی تر و قابل اعتمادتر باشد. اینطور نیست؟
امروزه وقتی که محاکمه سید علی محمد باب مدعی امام زمان بودن را به یاد می آوریم که چگونه در یک امتحان دستور زبان عربی مردود و محکوم به اعدام شد به حال خودمان خنده مان می گیرد با این علائمی که در ذهن خودمان برای او قایل هستیم آنهم در عصری که می توان به یاری تکنولوژی حتی انسانی نورانی را سوار بر اسب در آسمان پرواز داد و همچون فیلمهای «جنگ ستارگان» شمشیرهای نوری ساخت و یک مهدی یا مسیح هزار بار متافیزکی تر از روایات تاریخی تحویل بشریت داد. طبق اخبارها و شایعات پراکنده سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی مشغول طراحی چنین ناجی هائی برای بشریت و خاصّه مسلمانان هستند. بنابراین نگران این داعیان امامت و نائب امامتی که در کشورمان مردمان را سرکیسه می کنند نباشیم که بیش از حد رسوایند بلکه نگران آن امام زمانی باشیم که در سازمانهای روشنفکری غرب مشغول طراحی شدن است که همه ویژگیهای روایات مسیحی و شیعی را دارد و بسیار برتر از آن است.
براستی آیا چاره چیست؟
بی تردید اگر بخواهیم طبق روایات تاریخی و علائم موجود در این روایات در انتظار ظهور ناجی باشیم بایستی پیشاپیش خودمان را فریب خورده بدانیم و قطع امید کنیم. وقتی مشتی شیّاد که اکثرشان بیماران روانی و رسوایند قادر هستند که مردمان را بفریبند وای بر آن امام و ناجی که در سازمان ناسا تولید شود که حتی بر پیشانی او هم نامش بدرخشد.
مسئله اینست و لاغیر!
پس بر هر عاقلی مبرهن است که امام زمان جز بواسطه ایمان یقینی و معرفت قلبی و عرفان و عطش جدّی برای درک آن حضرت قابل تشخیص نیست . یعنی جز معرفت نفس هیچ راهی



مطمئن وجود ندارد.
به یاد آوریم که در صدر اسلام درباره حقانیت امامت ائمه اطهار(ع) و شناسانامه آنها کمترین تردیدی نبود و آنان در تنهائی مطلق و گاه بدون وجود حتی یک مؤمن صدیق و عارف شهید شدند آنهم بنام ملحد و مرتد.
آنان هم آشکارا فرزندان علی (ع) و فاطمه(ع) بودند و هم به زبان عربی صحبت می کردند و جملگی دارای کرامت بودند ولی هیچ مشکلی از مسلمانان حل نشد و همانها آنان را شهید ساختند و نه کفّار.
آنچه امام را تشخیص میدهد و تصدیق می کند هیچیک از علائم مذکور نیستند آنهم در دوران ما. ملاک تشخیص امام، دل عاشق و ذهن عارف و جان هوشیار و در انتظار و جستجوگر است. حضرت مسیح(ع) نیز در مسیحا بودنش به لحاظ نژاد و علائم هیچ کم نداشت ولی بواسطه روحانیت یهود محاکمه و مصلوب شد و نه رومیان شرابخواره و منکر خدای یگانه.
پس بهتر است که بر خود بترسیم و نشانه های جهانی و بشری و طبیعی و تاریخی ظهور را درک و تصدیق کنیم و خودمان را بواسطه عرفان نفس و اخلاص در دین برای درک وجود مبارکش مهیّا سازیم و از آن دریای علائم ضدّ و نقیض حاصل از روایات تاریخی نومید باشیم که بهترین ملعبه دجّالان می تواند بود.
امام را به قلب و جان و عرفان می توان شناخت و نه با چشم و هوش کتابی و فنی و شناسانامه ای. و به یاد داشته باشیم که امام زمان شناسانامه ندارد. فقط با تکنولوژی باستان شناسی می توان درستی شمشیر علی(ع) و تابوت موسی(ع) را در نزد ناجی موعود تشخیص داد. پس غربی ها زودتر از ما تشخیص می دهند. آیا اینطور نیست؟!
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۱۹۹

آخرالزمان

۸۶- آخرالزمان بمعنای به آخر رسیدن زمان بشری است،عمر نفسانی بشر،عمر آرزوهای بشر،عمر کفر بشر،عمر دنیای بشر. اعتیاد تنها راه تحمل زندگی آخرالزمانی است برای بشری که حاضر به رویارویی و پذیرش هستی خویش و مسؤلیت این هستی نیست.
۸۷- اعتیاد فلسفه انتظار مرگ است. اعتیاد، مرگ قبل از مرگ است و پوسیدن قبل از قبر است. اعتیاد، خودکشی آدمهای بزدل است.
۸۸- کسی که اعتیاد را نمی فهمد، دوران ما را نمی فهمد. کسی که معتاد را نمی فهمد، انسان مدرن را نمی فهمد.
از کتاب "فلسفه اعتیاد " استاد علی اکبر خانجانی ص۸

«خستگی مزمن» بیماری آخرالزمان
آخرالزمان عرصه ظهور انواع امراض حیرت آور و بی سابقه و لاعلاج است که علاجش جز با نور معرفت ممکن نمی آید. یکی از این امراض جدید که بعد از ایدز به قلمرو تحقیقات پزشکی وارد شده و کل علمای این علم را حیران ساخته مرضی است که به «خستگی مزمن» موسوم است که در یکی دو دهه اخیر در سراسر جهان مدرن بسرعت در حال شیوع است و انتشار این بیماری آنقدر سریع است که حدس زده می شود که یک مرض مسری باشد هر چند که هیچ ویروسی هم درباره این مرض پیدا نشده است و بلکه هنوز نتوانسته اند این مرض را درجایگاه علمی آن قرارد دهند که آیا یک مرض روانی است یا جسمانی و یا یک مرض روان – تنی. این بیماری در هر فردی به نوع خاصی بروز می کند و لذا حدس می زنند که مربوط به اختلال سیستم ایمنی بدن باشد. ولی ویژگی مشترک همه این مبتلایان احساس پیری و خستگی و کوفتگی و افسردگی دوران کهولت است درحالیکه حتی کودکان را هم مبتلا می کند و میل به بازی و نشاط را در آنان نابود می سازد. اگر آخرالزمان را بمعنای پایان عمر تاریخی بشر بر روی زمین بدانیم پس این بیماری را بایستی « بیماری آخرالزمان » بنامیم و لذا درمانش هم چیزی جز خروج از تاریخ تمدن بشری، نیست و این خروج یک خروج عرفانی و روانی است. بشر خیلی پیر شده است. همه مسائل بشر مدرن جز از دیدگاه آخرالزمان قابل فهم و علاج نیست.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۱ ص ۲۰۸


تنهائي را دریابید

اول اینکه تنهائی یک نمایش و تعمّد نیست بلکه یک احساس و واقعه وجودی است که در هر که رخ نماید به بزرگترین توفیق الهی در آخرالزمان نائل آمده است چرا که آخرالزمان عرصه تفرید و تجرید جبری بشر است منتهی بشر مدرن مستمراً از این واقعه می گریزد و به انواع اشتغالات و بازیها و تخدیرها پناه می برد و این بزرگترین کفر انسان مدرن است و به مثابه جنگ با آخرالزمان و رویارویی با پروردگار است و قیامت نفس .
پس این قیامت را دریابید قبل از آنکه آن قیامت کبری فرا رسد تا بتوانید در حضور خداوند دوام آورید و در جرگه کسانی نباشید که از فرط خجالت خود را با صورت در آتش دوزخ سرنگون می کنند و می گویند: ای کاش اصلا خلق نشده بودیم! بشر مدرن هیچ عذابی نمی کشد الا در گریز از این تنهائی که عین گریز از رویاروئی با خداست که همان رویاروئی با خویشتن خویش می باشد.
پس ای تنها شدگان این بزرگترین نعمت خدا را پاس دارید و به شیاطین پناه مبرید. با خود روبرو شوید و گناهان خود را بپذیرید و انکار مکنید و بخدا پناه برید که آماده آمرزش است.

دائرةالمعارف عرفانی جلد۲ ص ۲۷

دجال و امام

دجّال ھر مذھب و مکتبی از بطن خودش پدید می آید و اتفاقاً از نزدیکترین حدّ وجود آن صاحب مکتب و
بواسطه مشاھدات و آموزه ھای درجه اول و عالی آن مذھب رشد می کند.
دجّال موسی (ع) ، سامری بود که یک دانشمند بود. دجّال مسیح (ع) ، یھودا بود که از حوارین بود و او ھم
تحصیل کرده ترین حواری مسیح بود. دجّال محمد (ص) ،کسانی چون ابوجھل ، ابوھریره ، کعب الاحبار
وابوموسی اشعری بودند که جملگی از اصحاب نزدیک رسول و ازجمله با سوادترین اصحاب بودند . دجّال
علی (ع) ، ھم عمرعاص بود که او ھم یک فیلسوف بود و از بطن اصحاب صفه رشد نمود . در واقع دجّال
ھر مذھب و مکتبی کسی است که صورت آن آئین را می گیرد و در بطن آن دقیقاً ضد آئین را می پرورد
پس باید فردی بسیار با ھوش باشد. دجّال ھمان مکتب ضد مکتب است . به بیان دیگر دجاّلیت ھر اندیشه
و راھی ھمان فرمالیزم محض ان است که به انواع حیله ھا آراسته شده و مردم را می فریبد .
دجاّلیت ھمان مادیت و دنیویت محض یک مکتب است .
مثلاً دجّال حکمت سقراط ، ارسطو بود یا دجّال فلسفه فویرباخ و ھگل ھم مارکس بود . صورت مجلل می
شود و سیرت واژگون می گردد . مثلاً دجّال عرفان اسلامی، تصوّف فرمالیستی و نمادین است. دجّال ھر
اندیشه ای ،جسمانیت محض آن است .
در قلمرو معانی و ارزشھا ھم این قاعده جاریست . مثلاً دجّال رستگاری امروزه لیبرالیزم است ، دجّال
عدالت ھم دموکراسی است و ھمسان سازی . دجّال عشق ، ھرزه گی است و کلاً دجاّل معنویت ھم
ھنرھای مدرن می باشد ھمانطور که دجّال حکمت ، فلسفه است و ..... و دجّال انسان مدرن نیز آدم
الکترونیکی است .
دجّالیت ، صنعت و تکنیکی است که میخواھد تقدیس شود. بشریتی است که دعوی الوھیّت می کند.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 191

زناشوئی آخرالزمان

در طی ھزاران سال نظام خانواده و زناشوئی بر حاکمیت ولایت مرد و یا به زبانی بر مردسالاری طی شد

که این دوران را می توان عرصه سنّت نامید . و اما در عصر مدرنیزم که قلمرو ظھور باطن انسانھا و

آشکاری مخفیگاه روابط است اوضاع به روند دیگری افتاده است. در گذر انتقال از سنّت به مدرنیّته

ایدئولوژی برابری زن و مرد حاکم شد که عمری نسبتاً کوتاه و کمابیش شیرین و عاشقانه ای داشت و

گویا اینک بر آستان پُست مدرنیزم و آغاز ھزاره سوم میلادی دیگر عمر مفید برابریھا در ھمه امور بسر

آمده و نوبت حاکمّیت زن و زن سالاری می باشد. این زن سالاری به لحاظ باطنی ھمان ماھیّت عرصه

سنّت است زیرا در آن دوران حاکمیّت خانواده بصورت ظواھر امور در اراده مرد بود ولی باطناً اراده زن بود

که به دست مرد اجرا می شد. اینک این حاکمیّت پنھان در حال آشکار شدن است و ظاھر و باطن این

رابطه یکی می شود. ھمانطور که امروزه شاھد بر سر کار آمدن زنان سیاستمدار در سراسر جھان

ھستیم حال آنکه در دوران سنّت در پس پرده سیاست ھا، پنھان بودند و اینک آشکار می شوند .

اگر بخواھیم از منظر تاریخی بنگریم بایستی زن سالاری جدید را یک جبر تاریخی بدانیم ولی از منظر

عدالت یک واقعه کاملاً منصفانه است که روی می دھد. ھزاران سال امور جھان بدست و اراده آشکار

مردان بود و اینک نوبت زنان است تا چه کنند. این ھمان فلسفه فمینیزم (مکتب اصالت زن ) است که

جھانگیر می شود و ھیچ چیز مانع وقوع این حق نیست و بلکه بیش از زنان خود مردانند که به لحاظ

تاریخی در حال بازنشسته شدن ھستند و مایلند که اراده امور را به دست زن بسپارند ھمانطور که در

اواخر عمر ھر زناشوئی ، زن سالاری رخ می دھد در اواخر عمر تاریخی بشر (آخرالزمان ) ھم شاھد زن

سالاری ھستیم . بھرحال نظام جھانی مردان به پدیدۀ امپریالیزم و تکنولوژیزم انجامید که آستانه نابودی

بشریّت است . حال ببینیم که زنان چه دسته گلی به آب می دھند. بھرحال فمینیزم در مراحل کودکی اش

چیزی جز مکتب اصالت سقط جنین و ھمجنسگرائی زنان و نابودی نسل بشر ارمغانی دگر نداشته است

مگر اینکه در مراحل رشد بلوغش عاقلتر شود . امیداوریم که چنین شود شما ھم بھتر است امیداور

باشید چون چاره ای جز این نداریم .



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 10

انفجار تضادها و پوچی ها در آخرالزمان:

آنکه می خواهد همواره در چشم دیگران آدمی مهربان و صادق و ایثارگر و خردمند و خوشبخت جلوه کند مشغول نبردی مستهلک کننده با حقیقت نفس خویشتن است و در این نبرد با حق، رنجور و دیوانه می شود زیرا تعادل ( عدالت ) را از دست می دهد و به ناگاه در حین عشق و ایثار دست به جنایت می زند و رسوا می شود و این جنایت اجتناب پذیر است و آن نبرد با حق را درهم می شکند و وجود را متعادل می سازد. دیالکتیک همان میزان تعادل در وجود بشر است: تعادل بین خیر و شر، مهر و قهر، خوشبختی و بدبختی، جهل و علم، مرگ و زندگی و بقا و فنا و ماده و معنا. و آنکه دیالکتیک را می شناسد به تعادل می رسد و از افراط و تفریط می رهد و دست از ستمگری و ستم بری که دو روی جهالت است بر می دارد. دیالکتیک «میزان» است و به این میزان وجود، فقط بواسطه معرفت نفس می توان رسید.

**

نفس در ذات خود یگانه است و در ظهور و برون افکنی اش دوگانه و نهایتاً پوچ است و تا این پوچی تا به غایتش آشکار نشود یگانگی اش رخ نمی نماید و دیالکتیک رسالت دارد تا این واقعه را ممکن سازد بواسطه کالاهایش: دانش، تکنولوژی، سیاست، اقتصاد، هنرها و فلسفه و ایدئولوژی ها. و آخرالزمان که به لحاظی همان عرصه ظهور دیالکتیک دیالکتیک در حیات مادی بشر است لذا عرصه انفجار تضادهاو پوچی هاست و نیز نهایتاً عرصه ظهور انسان کامل و یگانه که در وادی مکان - زمان قرار دارد و ناجی بشریت از قهقرای نیهیلیزم است.

از کتاب الحاقه تألیف استاد علی اکبر خانجانی

همه کتاب های صوتی و متنی استاد علی اکبر خانجانی در سایت :khanjany.com و nooreomid.net بصورت رایگان دانلود می شوند

آخرالزمانزندگی درآخرالزمانروش آخرالزمانیاستاد علی اکبر خانجانیعصر آخرالزمان
#بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی:آخرالزمان# قیامت# امام زمان# معراج#عرفان #عرفان اسلامی #عرفان شیعی # وحدت وجود# معرفت شناسی#منجی موعود#منجی آخرالزمان#
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید