۱۱۶۴. شرک و شرک پرستیِ آدمی، برای پرکردن خلأ رابطه با خداوند است. پس پایان شرک، این است که انسان خدا را در خانه ی وجود خود بخواند؛ همچون چوپان مولوی که خانه ای برای خدا ساخته بود و در انتظار آمدن او بود. ولی خداوند هزار سال است که یک خانه ی سنگی دارد که عمرش به سر آمده است و او مشتاق خانه ای دیگر است:
خانه ای خواهم بسازم بهر دوست از دل و از جان و مغز و گوشت و پوست
دوست در ما میزبانی میکند هستی ما هم دمی مهمان او است
۱۱۶۵. به یاد آوریم که پس از واقعه ی کربلا - که حسین (ع) را به جرم نیمه تمام رهاکردن مراسم حج، مرتد ساختند ، خداوند به دست خودش چندبار خانه ی سنگی اش را ویران کرد و باز هم دشمنانِ خانه ی انسانی خدا، آن خانه ی سنگی را بنا کردند؛ آن هم چه کسانی؟
حجاج بن یوسف ثقفی! خون آشام ترین انسان در کل تاریخ اسلام و بلکه جهان که بر روی اجساد نیمه جانِ چند هزار شیعه، سفره ی سورچرانی و میگساری گسترد و همهی سپاهیان خود را برای عیاشی، بر این سفره خواند و پس از صرف غذا و شراب گفت: «به خدا که غذایی لذیذتر از این در تمام عمرم نخورده بودم!!!».
کسی که سر بریده ی کودکان شیعی را به قیمت گزافی می خرید و بر سردر کاخش میآویخت! این بدان معنا است که تاریخ خداپرستیِ غیرانسانی به پایان آمده است و این معنای آخرالزمان است و راز مذهب امامیه و امامت! این همان تحقق سخن خدا به انسان است که: «ما از رگ گردن به تو نزدیک تریم»....
منبع :کتاب توحید عملی،صفحه 98،اثر استاد علی اکبر خانجانی
برای فهم کامل این مطلب پیشنهاد می شود کتاب را مطالعه فرمایید:
دانلود رایگان این کتاب: