دزدان روز (مطففين)
در سوی توئیم ای خود آوند ای هستی بخش و مهرآوند
ای وای به دزد روبرو
خندان لب و بی آبرو
بس پرخروش و کم فروش
آیا نمی آید دگر
با امر خود آیش بهوش
روز قیامت زان سروش .
نامه بدکارگان به دفتر بدان است
دانی چه باشد این کتاب
کتاب زندگانی
هر لحظه را بباید
از روی آن بخوانی .
ای وای بر دو رویان
منکر روز تابان
نمایشی زقرآن
و جز تجاوزگران
نمی شوند منکران .
قرائت چون شود قرآن
برای این چنین انسان
بگوید قصه ایست از بهر نادان.
و این قلبی ست زنگاری
که باشد زنگ بدکاری
از آن اموال کاندر کیسه باشد.
و آنروز از خدا اندر حجابند
سپس بر دوزخ سوزان شتابند
که اینست آنچه انکارش نمودید .
و اما نامه آزادگان خوان
که علیین بوَد شأن و مکانش
چه دانی چیست علیین تو انسان
کتابی است راز زندگانی
که باشند اهل قربت شاهد آن .
و آزادگان در مقام رضایند
و ناظر از آن کبریایند
و آنان را ز روی پاک و شادان می شناسند
وز شرابی لاک و مهر نوشندشان
که بود مهرش ز مشکی بی نشان
و مزاجش باشد از ریحان جان
که بود آن چشمه ای در قرب خودآی جهان.
و بدکاران در آن دوران
چه متلک ها نمودند مؤمنان را
و هر گاه مؤمنی دیدند
با طعنه چنین گفتند:
عجب بیچارگان راه گم کرده شمائید !
در آن روز بزرگ
این مؤمنانند
که می خندند بر طعنه زنان متلک گوی
و از بارگاهشان می نگرند که :
سزای منکران را داده باشند !
از کتاب (قرآن فارسی) اثر استاد علی اکبر خانجانی
دانلود کتاب pdf وصوتی رایگان این اثر در سایت زیر: