وقتی تاریخ تمدن بشری را ورق میزنیم هیچ نشانی از نقش زن، جز در جنبههای مخرب، نمییابیم. و گویی میلیاردها زنی که در طول تاریخ آمده و رفتهاند هیچ کاری نکرده و هیچ نقشی در مدنیت و علم و فرهنگ نیافریدهاند. آیا اینطور نیست؟ سرنوشت زن در طول عمر فردیاش نیز همینگونه است. سرنوشت زن بسیار نامرئی است و در پس پردهی حجاب و چهاردیواری خانهها و در لابلای دیگ و کاسه و لحاف و تشک رقم میخورد. این سرنوشتی بسیار خفتبار مینماید. آیا اینطور نیست؟ حتى بخت و سرنوشت باطنی زنانی چون کلئوپاترا و مادام کوری هم بهواسطهی آنچه که بدان مشهورند رقم نخورد، بلکه در پس پردهی رابطهشان با شوهر و فرزندان و مشاغل حقیر و کثیف آشپزخانه و اتاق خواب نقش بست و بر سرشان خراب شد که کلئوپاترا را به خودکشی و مادام کوری را به افسردگی و جنون کشانید.
زن اگر بمب نوترونی هم بسازد، بهواسطهی آن، لحظهای احساس وجود و خوشبختی ندارد. زن خوشبخت کسی است که خود را در همه حال محبوب یگانه همسرش بیابد و مطلوب و مقبول فرزندانش. که البته دومیمعلول اولی است.
سرنوشت زن هرگز در ملأ عام رقم نخورده و نخواهد خورد. برای زن آنچه که در بیرون از خانه رخ میدهد، دروغی بیش نیست و یا حداکثر ابزاری در خدمت قلمرو سرنوشت حقیقی او در خانه است. سرنوشت زن، خوشبختی یا بدبختی باطنی او که کسی جز او از آن خبر ندارد، در زیر لحاف رقم میخورد. همانطور که آلت زنانگی یک ارگانیزم اندرونی و پنهان در بدن او است، سرنوشت او نیز پنهان است و بستگی به این دارد که با زنانگی خود در زیر لحاف چه معاملهای با نیاز مرد انجام دهد. و این تماماً بستگی به ارادهی خود او دارد و در گرو هیچ جبر بیرونی نیست. سرنوشت او به این بستگی دارد که با عشق مرد در زیر لحاف چه میکند.
سرنوشت زن، معلول این امر است که وی با مردی که او را دوست میدارد، چه کند. همهی زنان این حقیقت را در نزد خود معترفند. این است راز مگوی سرنوشت زن!
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی جلد اول،اثر استاد علی اکبر خانجانی