زنان متنفر از خویشتن
نفرت انسان از جنسیت خویشتن همان نفرت از حق و حقوق و وظایفی است که در آن جنسیت، حضور دارد و صاحبش موظف به ادای آن است.
این نفرت منشأ از خود بیگانگی انسان و علت تقلید او از جنس مخالف است و نیز دلیل همجنس گرایی. این از خود بیگانگی همان جهل و غفلت انسان درباره حق خویشتن و نیازهای خویش است و گریز از جنس مخالف به عنوان جنسی که بدان محتاج است و باید ادای وظیفه کند.
لذا به تقلید از جنس مخالف میپردازد تا به گمان خویش از جنس مخالف بینیاز گردد و اما همجنس گرایی که برخاسته از عقیم شدن روانی و ناکارآمدی جنسی است به عنوان یک عذاب حاصل از این کفر و انکار خویشتن روی مینماید.
یعنی کسی که از جنس خودش بیزار است، بالاخره به آن مبتلا و نیازمند میگردد که یک نیازمندی هلاک کننده و به غایت زجرآور است.
زنان بیزار از زنانگی همسرانی بس ثقیل و متکبرند که تلاش میکنند تا شوهر باشند و لذا فقط مجذوب مردان متنفر از جنس خویشند یعنی مردان زن صفت و فراری از مسئولیت مردانه.
و لذا امروزه شاهد زناشوئی های فراوانی هستیم که در آن زنها شوهرند و مردها هم زن هستند. که اشد عذاب چنین واقعهای در رابطه جنسی خودنمائی میکند که هر دو را یا بسوی فسق و زنا میکشاند و یا بسوی همجنس گرائی.
چنین زن و شوهرهایی بایستی محترمانه چشم فرو بندند و به یکدیگر اجازه زناکاری بدهند تا این زناشوئی مالیخولیایی استمرار یابد.
اشد کفر بشری در نفرت از جنسیت خویشتن رخ مینماید که امروزه شاهدش هستیم که معنای انکار خلقت خویشتن و جنگ تن به تن با پروردگار خالق است. چنین زنانی علاوه بر عذاب زناشوئی، دارای عذاب مضاعف و به غایت تلخ تری نیز هستند و آن مادریت مالیخولیایی است.
فرزندان این زنان از مادران خود نفرت دارند و این مادران جز از طریق خدمات روزافزون و دفع کردن آنها از خود به شیوههای گوناگون هیچ چارهای دگر ندارند که نهایتاً به گریز از خانه به قصد تحصیل و اشتغال میانجامد.
فرزندان چنین مادرانی همان فرزندان فراری از خانه هستند و یا طلسم شده در پای تلویزیون و کامپیوتر. و همه اینها به پای پیشرفت و مدرنیزم نوشته میشود و عشق و ایثار.
🍀 دائرةالمعارف عرفانی جلد چهارم ص۱۹۶
استاد علی اکبر خانجانی