معرفی کتاب : خداشناسی طبیعی
سیر پیدایش خدا در انسان
Natural theology
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف :1382
تعداد صفحه:116
برای دانلود کتاب "خداشناسی طبیعی" اثر استاد علی اکبر خانجانی کلیک کنید.
دانلود کتاب صوتی "خداشناسی طبیعی" اثر استاد علی اکبر خانجانی:
47- کتاب صوتی (1) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (2) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (3) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (4) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (5) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (6) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (7) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (8) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (9) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (10) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (11) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (12) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (13) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (14) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
47- کتاب صوتی (15) خداشناسی طبیعی (سیر پیدایش خدا در انسان) – ۱۳۸۲ (Natural Theology)
فهرست مطالب کتاب “خداشناسی طبیعی”:
فصل اول : ایدۀ خدا
خداشناسی نظری
شک به خدا
بنی اسرائیل و ایدۀ خدا
مرگ ایدۀ خدا
تکامل ایدۀ خدا
خدای تمدّن ها
بُت شناسی
راز جمال : بت پرستی
فلسفه های خداشناسی
فصل دوّم : تجلّی خدا
آسمان
فصل سوّم : وجود خدا توحید
1- خدا به عنوان قلمرو بایستی
2- خدای قلمرو هستی
3- مسئله یگانگی و وحدت
4- علل گرایش انسان به وحدت وجود
5- خود شناسی
6- نبوّت و امامت
7- معرفت نفس در وادی عمل
8- توحید صفات و کردار آدمی
9- توحید ذات
10- قیامت و معاد
11- یکی بودن خدا
12- چون و چراهائی دربارۀ امام
نخست متذكّر ميشويم كه «خدا» در نزد جاهلان فقط يك «كلمه»است و در نزد كافران يك «ايده» است و در نزد مؤمنان يك احساس قلبياست و در نزد عارفان يك واقعيّت است و كلّ واقعه.
كلّ تاريخ رسمي مذاهب چيزي جز تاريخ خداشناسي نظري نيست،يعني تاريخ خداشناسي ذهني. همانطور كه كلّ علم تاريخ چيزي جزذهنيت نيست. ذهنيتي كه نهايتاً به صورت فلسفههاي تاريخ درآمده ومبدّل به مذاهب فلسفي گرديده است كه غايت خداشناسي نظريميباشد.اين غايتها به صورت مكاتب مادّي آمده و در عمل ماهيت ضدّ مذهبي و ضدّ خدايي خود را عريان ساخته است.
همه فلسفهها و مخصوصاً فلسفههاي عملگرا كه نسخههاي خوشبختي در اين دنيا براي بشريت ارائه كردهاند در عرصهي عمل اگر ضدّديني نبودهاند لااقل غير ديني از آب درآمدهاند يعني اخلاق عملي را زير پا نهادهاند و ايمان به خدا را از دست دادهاند.
و نيز ميدانيم كه هر فلسفه و باوري در عرصهي ذهنيت كمابيشمذهبي و خداگرا ميباشد و در عرصه عمل است كه به تدريج معكوسميشود. همه فلاسفه بر اعتبارات ديني آغاز به تدوين فلسفه نمودهاندحتّي ماترياليستها ونيهيليستهاي نخستين.
اين واقعيت كه ايده «خدا» در عرصه عمل به تدريج مبدّل به ضدّ خداگرديده است. همه مكاتب لامذهب و ضدّ مذهب ريشه در خداشناسينظري دارند و دوراني فلسفههاي ديني بودهاند. يعني ايده «خدا» در عرصهعمل عين شيطان از آب در ميآيد.
عرصه عمل همان عرصه مادّيت و مادّه سازي ايدهها است. و اتفاقاًمعنويترين و خداييترين ايدهها به ميزاني كه خواستهاند عملي و مادّيشوند ضدّ مذهبي و ضدّ خداييتر از آب درآمدهاند. مادّيترين وكافرانهترين تمدّنها در سرآغاز خود معنويترين تمدّنها بودهاند.
و اينكه هر ايده به ميزاني كه معنويتر و خداييتر و نابتر باشد ميل بهتعيّن و عمل شديدتري دارد و به همين ميزان مادّيتر و ضدّ مذهبترميشود و خشنتر و ستمكارتر.
بدينگونه است كه از بطن هر ايده و مكتبلطيفتر و انسانيتر و متافيزيكيتري، عمل خشنتر و ضدّ انسانيتريپيدا ميشود.اين جبر ديالكتيكي بين ايده و عمل به ندرت مورد تفكّريجدّي قرار گرفته است. اين جبر به لحاظي انسانيترين و محوريترينجبرهاي حاكم بر وجود بشر و جوامع ميباشد كه كلّ تاريخ را به صورتنعل وارونهاي معرّفي ميكند و هر ارزشي را ضدّ ارزش ميسازد و نهايتاًنيهيليزم به عنوان غايت تاريخ انديشه و انديشه تاريخي سر بر ميآورد وطومار خداشناسي نظري را در هم ميپيچد يعني طومار هر آن چه كهمعنويت ناميده ميشود.
و اين طومار ذهنپرستي است كه پيچيده ميشودخاصّه خداي ذهني. زيرا هسته مركزي ذهنپرستي بشر در ايده «خدا»قرار دارد.
و امّا به موازات كلّ خداشناسي و مذهب نظري در طول تاريخ يك خط سرخ بسيار كمرنگ و معمولاً ناپيوسته وجود داشته است كه ميتوان آن راخداشناسي عملي و طبيعي و قلبي و روحي ناميد كه هرگز مبدّل بهفلسفهاي عاميانه نشده است و همواره در نزد ذهنپرستان به صورتافسانه و اسطوره و خرافه باقي مانده است. و آن خط عارفان و صوفيان بزرگ است.
اين همان خط جوهري نبوّتها ست كه البتّه از مردم كناركشيده و منزوي شده است و رسالت را از خود زدوده است. البتّه گهگاهيگروهي از ذهنپرستان به تقليد اين خط پرداختهاند كه به صورتفرقههاي درويشي در آمده و مبدّل به كانونهاي بس مخوفِ جهل و جنونتا سر حدّ جنايت شده است.
اين تلاش مذبوحانه حاصل تبديل خدا وخداشناسي قلبي و طبيعي به مادّيت روزمرّه زندگي بوده است يعني حاصلخداي طبيعي در قلمروي ذهنيّت و تبديل اين ذهنيّت به مادّيت.
ايده «خدا» در عاليترين و نابترين معنايش در ذهن بشر دقيقاًهمان «عدم» است. و اين «عدم» در عرصه تعيّن مادّي مسلّماً منجر بهاشدّ تخريب و تباهي و خشونت شده و جز انهدام نميآفريند. و اين همانمعناي تاريخي خداشناسيِ نظري در عرصه عمل اجتماعي است وتجربههاي جدّي مذاهب كه تماماً منجر به تراژديها شده است. و اينهمان تجربه ناگوار پياده كردن خدا از ذهن به عين است كه در واقع افكندنِ «عدم» در «وجود» است و وجود را محكوم به عدم نمودن.
پس بايد كه اين واقعه منجر به نتايجي ضدّ ديني و ضدّ خدايي شود زيرا نبرد بر عليه خلقت است يعني نبرد بر عليه خدا در ارادهاش به خلقتعالم و آدم.
اين كتاب تلاشي است براي شناخت خدا در طبيعت و عالم وجود. واين در نقطهي مقابل خداشناسيِ ذهني قرار دارد يعني در نقطه مقابلخداشناسي عدم. زيرا معلوم شد كه خداشناسيِ نظري در حقيقت همانعدمِ خداشناسي و شناختِ عدمِ خدا ست.
پس منطقي است كه اين كتاباز ديدگاه خداپرستان ذهني متّهم به كفر و الحاد شود زيرا در اين كتابخداي واقعي و وجود خدا در نقطهي مقابل خداي خيالي و عدم خدا قرارميگيرد. كساني كه خدا را فقط در ذهن خود ميجويند خداي طبيعت وجهان هستي را ضدّ خداي خود مييابند. يعني خداي حيّ و حاضر را ضدّخداي غايب خودشان مييابند….