٣٩٤. بدان که رؤیت جمال حق در عالم خاک قدرتی برتر از آفریدن چیزی از عدم است. زیرا خداوند از منظر شناخت محسوس و مادی بشری، عین عدم است. و لذا عارفان برای شهود حق، راهیِ وادی فنا میشوند تا جمال فنا را در بقا بیابند. و این آفرینشی است در نزد انسان به یاری عشق پروردگارش که پروردگارش را از عرش فنـا بـه عالم بقا میآورد.
404. وجود، عدمسالار است. این راز را دریاب که سرالاسرار حیات و هستی است که نامش عشق است.
405. عارفان را بنگر که چگونه با عدم، عشقورزی میکنند و عاشق بر فنای خویشند.
406. هزارانسال است که فلاسفه عدمسالاری وجود را فهم نمیکنند و آنرا دیالکتیک مینامند و بیآنکه رازش را بدانند آنرا تقدیس میکنند. دیالکتیک همان عشق است. این بدان!
4۰۷. نخستین عشاق تاریخ، انبیای الهی، را بنگر که جملگی درست آنگاه که شکست خوردهاند پیروز شدند. آدم در لحظهی خروج از بهشت، نوح در کشتی غربت، ابراهیم در لحظه ذبح پسر، موسی در کوه سینا و مسیح بر صلیب و... و حسین در نینوا. و من در جایجای تاریخ در قلب همهی آنها و به پای همهی آدمها از پا درآمدم و راضیام!
(استاد علی اکبر خانجانی، مذهب اصالت عشق، ج اول)
www.khanjany.org