بودن برای آدمی یا در خود بودن و هستی در خویشتن است و یا در غیر بودن و هستی در دیگران است. اولی نوع دینی و عرفانی است و دومی هم نوع کافرانه و سلطه گرانه است.
سلطه بر خویشتن و سلطه بر دیگران و این دو نوع عقل را میطلبد و نیز دو نوع علم را و دو راه و روش از زندگی را پدید میآورد.
عقل اولی قدرت در خود قرار گرفتن و مسلط بر خویشتن شدن و خویشتن را قلمرو وجود ساختن و جهان وجود نهان خویش را تسخیر نمودن و بر آن سلطنت کردن.
و عقل دومی قدرت مسلط شدن بر دیگران است که عقل فنی و سیاسی است....
عقل اول همان دین است و عقل دوم هم سیاست است. ابزار عقل اول خودشناسی است و ابزار عقل دوم هم فن و اقتصاد است. عقل اول مردم دوست است و عقل دوم مردم خوار است.
عقل اول با جهان در صلح است و عقل دوم با جهان در جنگ بی امان است.
🍀 دائرةالمعارف عرفانی جلد چهارم ص۸۲
استاد علی اکبر خانجانی