فهرست مطالب
اختلافات روز مرۀ زناشویی و بهانه جوئیها
تنها وظیفه واجب زن در قبال مرد.
اینهمه فیلسوف و دانشمند و روانشناس آمده و رفته اند ولی هیچکس معمای رابطه جنسی و راز زیر لحاف را در زمینه زندگی زناشوئی جداًمورد تحقیق و تفحص قرار نداد و این امر حیاتی را که راز بقای بشربر روی زمین و هسته مدنیّت است در شأن اندیشه و علم ندید و جز به تمسخر و کنایه سخن بر زبان نراند.
بی تردید ازدواج جز به امر غریزه جنسی ممکن نمی شود و جز بواسطه همین غریزه استمرار نمی یابد و هر گاه که این نیاز حیاتی که شدیدترین نیاز وجود انسان است دچار اختلال و عذاب شود خانواده ای بر آستانه فروپاشی قرار می گیرد .
به لحاظ شرع اسلام نیز اختلال و نابودی این رابطه بخودی خود دلیل لازم و کافی برای طلاق می باشد زیرا استمرار چنین رابطه ای به کینه متقابل تا سر حد جنون و فساد و خیانت و زنا می انجامد و عاقبتی نابود کننده است و غیر قابل جبران.
این واقعیت نیز بدیهی است که همه اختلافات روز مرۀ زناشویی و بهانه جوئیهايی که هیچ دلیل منطقی هم ندارد و خانواده را مبدل به جهنم می سازد و بسوی طلاق می کشاند علتی جز اختلال و نارضایتی در رابطه جنسی ندارد.
هر گاه که این رابطه بطور متقابل رضایت بخش باشد همه مشکلات زندگی به سهولت و تفاهم قابل حل می شود و بقول معروف سر نخ همه مسائل زیر لحاف است.
معمای مشهور به «عدم تفاهم »در رابطه زناشوئی هم منشأ و علتی جز این ندارد و مابقی معلول است.
در واقع درب جهنم و بهشت زندگی زناشوئی از زیر لحاف گشوده می شود و عذاب زیر لحاف علت العلل ساير عذابهاست و درست به همین دلیل است که تمکین جنسی زن واجب ترین وظیفه زن در امر زناشوئی می باشد که بدون آن خواه ناخواه زناشوئی بسوی فروپاشی میرود.
تمکین جنسی از جانب زن فقط به معنای تسلیم جنسی در قبال شوهر نیست بلکه به معنای فراهم آوردن جوی است که شوهر بتواند بر خورداری جنسی و عاطفی لازم را داشته باشد و چه بسا زنان مجسمه وار و همچون جسدی عملاً تسلیم هستند ولی چنین وضعی هرگز پاسخگوی این رابطه نبوده است و این تنها وظیفه واجب زن در قبال مرد باعث شده که مرد هم در قبال تأمین معیشت و رفاه و امنیت زن قانوناً و شرعاً موظف باشد و این قاعده و قانون فطری و جهانی در امر زناشوئی است که اجتناب ناپذیر می باشد.
زن و شوهرهایی که این رابطه و نیاز ذاتی را بهایی نمیدهند و بلکه آنرا در شأن خود نمی دانند.و به اصطلاح عملی حیوانی و حتی شیطانی می پندارند دچار خود-فریبی عظیمی شده به صدها عقده و کینه و جنون و مرض مبتلا می شوند و این حاصل کبر و انکاری است که بشر کافر ومدرن امروز با آن مواجه می باشد و حاصل این کفر انواع امراض عصبی و روانی و انحرافات و جنون جنسی است که گاه به جنایت می انجامد.
زنای محصنه و خیانت از جمله نتایج این کفر و کبر است و کار به آنجا میرسد که هر یک به شیوه هایی بسیار مکا رانه، دیگری را بسوی فسق و زنا میراند تا به اصطلاح کانون گرم خانواده حفظ بماند و آبروی اجتماعی آنان هم در خطر نیفتد.
اینان گناه زنا را کمتر از طلاق می دانند در حالیکه طلاق نیز همچون ازدواج یک حق الهی و فطری است. و چه بسا زن وشوهرهایی که بخاطر ترس از طلاق به دهها جنون و جنایت مبتلا شده اند و جز انتقام از همدیگر کاری ندارند وفرزندانشان هم رنجورترین بچه ها هستند و در آتش رابطه والدین می سوزند در حالیکه تمام منت ادامه این جهنم زناشویی بر گردن بچه هاست که :
ما بخاطر بچه ها ایثار میکنیم و به همدیگر خیانت میکنیم و از هم انتقام می ستانیم ولی جدا نمی شویم !؟
مردی که با منت و یا به روش های حرام امرار معیشت می کند و نان به خانه می آورد و زنی که با منت با شوهرش می خوابد و هر بار نرخی بالاتر عرضه می کند عاقبتی جز این جهنم ندارد که برای همدیگر جاکشی کنند و این عذاب آن وظیفه نشناسی و کفران است. وبدینگونه است که زناشوئی به اصطلاح موفق امروزی منوط به داشتن فاسق است. به این زناشوئی می گویند:زندگی دوستانه !؟
زنان افسرده و دیوانه و مردان معتاد و همجنس گرا از محصولات این به اصطلاح زندگی «دوستانه »می باشند.
بخش عمده ای از مفاسد اخلاقی و اجتماعی محصول این نوع زناشوئی کافرانه است.