«اجل» به معنای عمر، دوره و ھر مقطع مشخص و قابل تمایزی از زمان و تاریخ ھر فرد یا جامعه و یا تمدن و یا کل بشریت میباشد و نیز کل جھان ھستی را در بر میگیرد. پس اجلِ فردی داریم و اجل اجتماعی، اجل تمدنی، اجل شریعتی، اجل بشری و اجل جھانی. ھر اجلی یک پایان و یک آغاز است.
در کل قرآن، ھمهی این معانی بهکار گرفته شده است. و طبق قرآن کریم، اجلِ اسمی و اعلامی داریم و اجل رسمی و مسمایی. گاه اجلی حاصل میشود در نفی فرد یا جامعه و یا مسلکی و اسماً اعلان میگردد، ولی تا اثبات و تحقق عینی و کامل آن بر بشر، مدتی بهطول میانجامد. و این را دوران فترت یا تأخیر ھم مینامند. به زعم قرآن بسیارند که به ظاھر زنده ولی باطناً مرده ھستند ولی تا نمود ظھور مرگ ظاھری و جسمانی سالھا بهطول میانجامد. و گاه شریعت یا مسلکی قرنھا پیش اجلش بهسر رسیده ولی ھنوز بهطور کامل در وسعت جھان آشکار نشده است: مثل شرک. و گاه واقعهای در بطن عالم و آدم و دین آغاز گردیده و ھنوز جمال جھانیاش بر ھمگان معلوم و مشھود نشده است: مثل قیامت و ولایت. گاه انقراض تمدنی آغاز شده و اجل باطنیاش شروع گردیده ولی ھنوز بهطور کامل عیان و باور نشده است: مثل تمدن معاصر غرب.
مثلاً به نقل قرآن دوران فترت و تأخیر قیامت، پنجاه ھزار سال است که حدود چھارده قرن پیش آغاز شده است. و این دوران فَترت (فاصله) و تأخیر، از رحمت خدا است تا بیشترین مھلت و امکان توبه و اصلاح و رجعت برای بشر باشد.
ھمانطور که قرآن میفرماید برخی از کافرانِ شقی از انسانیت ساقط میشوند و به شکل بوزینه و خوک درمیآیند و در ھمین دنیا اجل انسانی آنھا بهسر میرسد. پس اجلھایی ھم ھستند که تسریع میشوند و مشمول «سریعالحساب» بودن عدل خدا میشوند. ھمانطور که بسیاری از مردم باطناً اجل انسانی آنھا بهواسطهی کفر و ظلم بهسر رسیده و ماھیتاً حیوان و گیاه و سنگ شدهاند ولی ظاھراً صورت آدمی دارند. اینھا ھنوز به اجل مسمایی خود نرسیدهاند و به تأخیر افتادهاند تا شاید رجعت کنند.
(استاد علی اکبر خانجانی، قرآن الساعه، فصل اجل)