36. حدود نیمی از قرآن مستقیماً دربارهی قیامت است و نیمی دیگر منوط به قیامت است؛ مثل احکام و اخلاق و قصص. پس قیامت مبدأ و معاد قرآن یعنی اسلام است. و سنت رسول ھم طبعاً چنین است و شریعتش. پس چگونه است که اسلام در نزد عامهی علما و روحانیون بویی از قیامت ندارد؛ یعنی بویی از عرفان و حکمت و ماورای طبیعت. و بلکه ھر کسی که دارای تجربیات و افکار و احساسات و کلام عرفانی و ماورای طبیعی یعنی قیامتی باشد مرتد و ملحد شمرده میشود و خونش مباح میگردد. این است مسئله!
37. اگر بخواھند عرفان و تصوف و عرفا و متصوفه را از قلمرو اسلام و تشیع حذف کنند، بھتر است امامان و نھایتاً شخص رسول را ھم از اسلام کنار بگذارند؛ زیرا عارفان و صوفیان حقهی اسلامی تنھا نمایندگان حضور متافیزیکی و قیامتی ھویت پیامبر و امامان در میان مسلمانان بودهاند و این ھمان سنت و عترت است. در غیر اینصورت از عترت و سنت که کفهی دوم ترازوی ثقلین است جز عبا و عمامه و نعلین و آفتابه و تسبیح و جانماز برای اسلام و مسلمین باقی نمیماند.
39. اسلام دین آخرین است زیرا دین آخرالزمان است؛ یعنی دین آن روز پنجاه ھزار ساله است که قیامت است. پس اسلام تماماً قیامتشناسی است.
(استاد علی اکبر خانجانی، از کتاب ن والقلم، بخش سوم)