هر که محبوب واقع شود چه بهعنوان همسر و چه فرزند و یا دوست بطور غریزی به دام شیطانی میافتد زیرا اراده به محبوبیت و پرستیده شدن همان اساس کفر وشیطنت است. و اما این شیطنت به قصد پرستیده شدن فزاینده و سوء استفاده از محبت دیگران است. این سوء استفاده بصورت انواع ناز آشکار میشود که هر یک به مثابه یک مکر و حیله و فریبکاری است تحت عنوان این معنا که: اگر مرا دوست میداری...
این مکرها صور بسیار متنوعی دارد: تمارض، مظلوم نمائی، چاپلوسی، عشوه وکرشمه، خدمات ویژه و... ونهایتاً کار به جائی میرسد که فرد تظاهر میکند که درحال فاسد شدن و ابتلای به بزهکاری و فحشاء و اعتیاد است. بهمیزانی که ناز چنین فردی بههمراه مکرهایش، پاسخ مناسبی پیدا کند و اجابت شود این جریان تا سرحد جنون و مالیخولیا ادامه مییابد و کار را به نفرت و انزجار میکشاند و محبت از میان میرود و چه بسا کینه جایگزین میشود. و اگر فرد از طرف مقابل پاسخ مناسبی نیابد و ارضاء نگردد بتدریج روی به انتقامجوئی مینماید و در جریان این نمایشات چه بسا به یکی از این تهدیدها عملاً مبتلا میگردد و اینست که چنین محبوب جاهلی بناگاه فاسد و معتاد و بزهکار و هرزه و خلافکار از آب در میآید. اگر والدین یا همسر در قبال چنین رفتارهائی خردمندانه عمل نکنند فرد محبوب خود را تباه میسازند. اکثر زنان و فرزندان عزیز دردانه که تباه شده اند از این گروه بوده اند.
منبع:
(استاد علی اکبر خانجانی،دائرة المعارف عرفانی،جلدششم،فصل سوم) (https://www.khanjany.org/theosophical-encyclopedia/)