حتّی در آرامترین ساعات و حالات در نیمه شب ها هم اگر بخواهید ساعتی را فقط به خود خودتان و درباره ماهیت و آخرین وضعیت سرنوشت خودتان بیندیشید با کمال حیرت خواهید دید که به جز خودتان به چیز دیگری می توانید فکر کنید و هرچه جستجو می کنید اصلاّ هیچ اثر و آدرسی از خودتان پیدا نمی کنید که بخواهید درباره اش فکر کنید.
در ذهن خود جز وجودتان هر چیز دیگری می یابید
و به ناگاه متوجه می شوید که:
اصلا وجود ندارید.
مگر اینکه یک درد شدید جسمانی مثل دندان درد یا سردرد و یا دل درد داشته باشید که به خود بگوئید که:
هان این من هستم و این درد من است.
هر چند که بلافاصله قبل از آنکه حتی دقیقه ای بتوانید معنائی از خود را بر اساس این درد تصور کنید به سراغ ماقبل و ما بعد درد می روید یعنی به سراغ کسانی و یا چیزهائی که موجب این درد شده اند:
همسر ،همکار،غذا،آب و هوا و امثالهم.
انسان امروز اگر کارت شناسائی خود را همواره به همراه نداشته باشد ،خودش را گم می کند و آدرس خانه یا محلّ کارش را از یاد می برد و این به معنای انهدام هدیت است.
هویت به معنای هسته مرکزی احساس و معنای وجود داشتن و نه یک فلسفه یا ایدئولوژی آرمانی و عرفانی.
این همان گمشدگی انسان آخرالزمان در زباله دان مدرنیزم و تکنولوژیزم است.
انسان خودپرست عصر جدید بناگاه خود را گم کرده است.
منبع : کتاب دائره المعارف عرفانی،جلد چهارم،صفحه 259،اثر استاد علی اکبر خانجانی
لینک دانلود یکجا و مستقیم این کتاب در لینک زیر: